کد مطلب:312175 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:604

بررسی آیه: " وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ " و رضایت دائم خداوند از صحابه
بررسی آیه: " وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ " و رضایت دائم خداوند از صحابه:

طرح شبهه:

نقد و بررسی:

1. مقصود از (السابقون) چیست وكیست؟

2. عمل صالح و حفظ ایمان شرط ورود به بهشت:

3. رضایت دائم، با آیات دیگر در تضاد است:

4. پیامبران نیز محاسبه می شوند:

5. خداوند، همسران رسول خدا (ص) را تهدید می كند:

6. احتمال ارتداد صحابه در قرآن:

7. پشیما نی ها و آرزوی های ابوبكر و عمر:

8. وجود منافقین در میان "السابقون الأولون" ادعای اهل سنت را باطل می كند:

9. أبو الغادیه، در میان (السابقون الأولون):

10. ثعلبه بن حاطب بدری، از (السابقون الاولون) و از بانیان مسجد ضرار:

11. قاتلان عثمان در میان "السابقون الأولون":

12. پیشگوئی از ارتداد اصحاب:

13. تلاش عمر بر تحریف آیه (السابقون الاولون):



بررسی آیه: " وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ " و رضایت دائم خداوند از صحابه:

طرح شبهه:

خداوند در قرآن كریم می فرماید:

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظیم . التوبة / 100.

پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و افرادی كه به نیكی از آن ها پیروی كردند، خداوند از آن ها خشنود گشت، و آن ها (نیز) از او خشنود شدند و باغ هایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ!.

خداوند در این آیه از پیشی گیرندگان مهاجر و انصار كه خلیفه اول و دوم نیز به طور قطع جزء آن ها هستند، رضایت دائمی خود را اعلام و به آن ها وعده بهشت داده است؛ اما شما با مطرح كردن قضیه هجوم به خانه فاطمه، غصب خلافت و... در حقیقت این آیه را انكار می كنید و از افرادی كه خداوند به صورت دائم از آن ها راضی شده است، ناراضی هستید و به آنان تهمت های ناروا می زنید.

نقد و بررسی:

استدلال به این آیه برای تبرئه خلفا از هجوم به خانه وحی و غصب حق امیرمؤمنان علی علیه السلام و... بر دو محور استوار است: 1. رضایت دائمی خداوند از اصحاب؛ 2. وعده قطعی بهشت به آنان.

در توضیح و پاسخ به این شبهه به چند نكته اشاره می كنیم:

1. مقصود از (السابقون) چیست وكیست؟

سبقت كه در این آیه امتیازی بزرگ محسوب شده است؛ چه معنایی از آن اراده شده است؟ آیا صرفا اگر در مسلمان شدن فردی بر دیگری تقدم داشته باشد، مصداق این آیه خواهد بود؟ و یا افزون بر پذیرش اسلام امتیازاتی از قبیل پایبندی به دستورات خداوند و پیشتاز بودن در كارهای خیر و اطاعت و پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله و در یك كلام در آزمون بزرگ مسلمانی پیروز شدن نیز لازم است؟.

دانشمند بزرگ اسلامی مرحوم سید مرتضی رحمة الله علیه در این باره می فرماید:

وأول ما نقوله: إن ظاهر هذه الآیة لا تقتضی أن السبق المذكور فیها إنما هو السبق إلی اظهار الإیمان والاسلام واتباع النبی صلی الله علیه وآله، لأن لفظ ( السابقین ) مشتركة غیر مختصة بالسبق إلی شئ بعینه.

وقد یجوز أن یكون المراد بها السبق إلی الطاعات، فقد یقال لمن تقدم فی الفضل والخیر: سابق ومتقدم. قال الله تعالی: (وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُون ) (الواقعة / 10 و 11 ) فإنما أراد المعنی الذی ذكرناه، وقال تعالی: (ثمُ َّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنهُْم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنهُْمْ سَابِقُ بِالْخَیرَْاتِ ) (فاطر / 32 ) ویكون معنی قوله تعالی ( الأولون ) التأكید للسبق والتقدم والتدبیر فیه، كما یقال: سابق بالخیرات أول سابق.

وإذا لم یكن هاهنا دلالة تدل علی أن المراد بالسبق فی الآیة إلی الإسلام فقد بطل غرض المخالفین وإذا ادعوا فیمن یذهبون إلی فضله وتقدمه أنه داخل فی هذه الآیة إذا حملنا علی السبق فی الخیر والدین احتاجوا إلی دلیل غیر ظاهر الآیة، وأنی لهم بذلك.

اقتضای ظاهر آیه این است كه مقصود، سبقت در اظهار ایمان و اسلام و پیروی از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله باشد؛ زیرا كلمه و لفظ (السابقون) معنای مشتركی دارد و به موضوع معینی اختصاص ندارد.

و از طرفی می شود گفت: مقصود، سبقت در اطاعت و پیروی است؛ زیرا گاهی به افرادی كه امتیازی در خوبی ها و اعمال خیر دارند گفته می شود او بر دیگران سبقت گرفته و مقدم است.

خداوند می فرماید: سبقت گیرندگان مقدمند، آنان همان مقربانند. در این آیه خداوند همان چیزی كه ما گفتیم اراده فرموده است. و در آیه دیگر می فرماید: سپس این كتاب را به آن بندگان خود كه آنان را برگزیده بودیم به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان بر خود ستمكارند و برخی از ایشان میانه رو، و برخی از آنان در كارهای نیك به فرمان خدا پیشگامند.

و معنای این فرمایش خداوند (الْأَوَّلُونَ) در آیه مورد بحث تاكید بر پیشتاز بودن و اندیشه در آن است؛ همانگونه كه گفته می شود: پیشتاز در خوبی ها، نخستین فرد انجام دهنده آن است.

بنابراین هنگامی كه در این آیه دلیلی نباشد كه بتواند سبقت در اسلام آوردن را به عنوان امتیاز معرفی كند، مقصود مخالفان باطل شده و هنگامی كه آیه را حمل بر سبقت در خیرات و دین كردیم، (و نه سبقت در اسلام آوردن) اگر بخواهند كسانی را كه مدعی فضل و پیشگامی ایشان هستند (خلفا) را در این آیه وارد كنند به ناچار نیازمند این هستند كه دلیلی غیر از ظاهر آیه ارائه كنند؛ ولی چگونه می توانند چنین دلیلی بیاورند؟!!!.

المرتضی علم الهدی، أبو القاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الكاظم علیه السلام (متوفای436هـ)، رسائل المرتضی، ج 3، ص 88، تحقیق: تقدیم: السید أحمد الحسینی / إعداد: السید مهدی الرجائی، ناشر: دار القرآن الكریم - قم، 1405هـ.

2. عمل صالح و حفظ ایمان شرط ورود به بهشت:

در بسیاری از آیات قرآن خداوند ورود به بهشت و حضور در جمع شایستگان را به بعضی از بندگانش وعده داده است كه البته این وعده بدون قید و شرط نبوده و نیست؛ بلكه بهره وری و استفاده از نعمت های عالم آخرت برای كسانی است كه شرایط حضور در میعادگاه الهی را فراهم كرده باشند، به دیگر سخن آن كه این وعده اختصاص به "السابقون الأولون" از مؤمنین ندارد؛ بلكه عام است و شامل هر مؤمن صالح و شایسته كردار می شود؛ همچنانكه در آیه 72 سوره توبه می فرماید:

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَمَساكِنَ طَیِّبَةً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیم .

خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغ هایی از بهشت وعده داده كه نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و مسكن های پاكیزه ای در بهشت های جاودان (نصیب آن ها ساخته) و (خشنودی و) رضای خدا، (از همه این ها) برتر است و پیروزی بزرگ، همین است!.

بی تردید این وعده الهی به مؤمنین هرگز سبب عصمت آن ها نشده و آن ها را از خطا و لغزش باز نخواهد داشت؛ از این رو هرگز نمی تواند به صورت مطلق و دائمی باشد؛ بلكه خوشنودی خداوند از آن ها و در نتیجه رفتن به بهشت، بستگی به آینده آن ها و انجام عمل صالح دارد.

عالم نامدار و اندیشمند بزرگ اسلامی شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه در این باره می نویسد:

علی أنهم لو كانوا هم المعنیین بالآیة [ السبق الی الإسلام لا الإیمان و السبق الظاهری لا الباطنی] لم یمنع ذلك من وقوع الخطأ منهم ولا أوجب لهم العصمة لأن الرضی المذكور فی الآیة وما أعد الله من النعیم إنما یكون مشروطا بالإقامة علی ذلك والموافاة به، وذلك یجری مجری قوله " وعد الله المؤمنین والمؤمنات جنات تجری من تحتها الأنهار " (التوبة / 72) ولا أحد یقول إن ذلك یوجب لهم العصمة ولا یؤمن وقوع الخطأ منهم بل ذلك مشروط بما ذكرناه وكذلك حكم الآیة.

اگر در این آیه مقصود معنای ظاهر آن باشد كه سبقت در مسلمانی است، نه معنای باطنی كه افزون بر اسلام، سبقت در ایمان نیز لازم و مقصود است، این تفسیر از آیه باعث دور بودن از خطا و اشتباه و عصمت آنان نمی شود؛ زیرا رضایت خداوند و آنچه از نعمت های بهشتی وعده داده است مشروط به پایداری در دین و وفادار ماندن به شرایط است، این سخن در حقیقت مانند این آیه است كه فرمود: خداوند به مردان و زنان مؤمن بهشت هایی وعده داده است كه نهرها از زیر آن جاری است، كه البته صرفا نام مؤمن و مسلم را یدك كشیدن باعث مصون ماندن در برابر خطاها و اشتباهات نخواهد بود؛ بلكه ورود به این جایگاه پر از ناز و نعمت بدون محقق شدن شرایط آن میسر نخواهد شد.

الطوسی، الشیخ أبو جعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ) الرسائل العشر، ص 128، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم.

در سوره بینیه به صراحت اعلام می دارد كه شرط ورود به بهشت و رضوان ابدی، انجام اعمال صالح است:

إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ هُمْ خَیرُْ الْبرَِیَّةِ. جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهِِّمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تجَْرِی مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَلِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَّضیِ َ اللَّهُ عَنهُْمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَالِكَ لِمَنْ خَشیِ َ رَبَّه . البینة / 7 و 8.

افرادی كه ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا) یند!. پاداش آن ها نزد پروردگارشان باغ های بهشت جاویدان است كه نهرها از زیر درختانش جاری است همیشه در آن می مانند! (هم) خدا از آن ها خشنود است و (هم) آن ها از خدا خشنودند و این (مقام والا) برای كسی است كه از پروردگارش بترسد!.

چگونه می شود خداوند از افرادی اعلام رضایت دائمی نماید كه هر لحظه امكان سرزدن خطا و انجام اعمال غیر صالح برای آن ها وجود دارد؟ آیا این اعلام رضایت به معنای تأیید اعمال خلاف شرع آن ها نیست؟ و آیا چنین وعده ای به منزله نشان دادن چراغ سبز به آن ها نخواهد بود و آن ها نسبت به انجام اعمال ناشایست ترغیب نخواهند شد؟

شیخ بزرگوار علامه طوسی رحمة الله علیه در این باره می نویسد:

وأیضا فإنه لا یجوز أن یكون هذا الوعد غیر مشروط وأن یكون علی الإطلاق إلا لمن علم عصمته ولا یجوز علیه شئ من الخطأ، لأنه لو عنی من یجوز علیه الخطأ بالإطلاق وعلی كل وجه كان ذلك إغراء له بالقبیح وذلك فاسد بالإجماع، ولیس أحد یدعی للمذكورین العصمة فبطل أن یكونوا معنیین بالآیة علی الإطلاق.

برداشت و تفسیر صحیح آیه این است كه ورود به بهشت بدون شرط و مطلق نیست؛ مگر برای افرادی كه متصف به ویژگی عصمت باشند و خطائی از آنان سر نزند، و اگر این وعده كه با قطعیت و حتمی بودن اعلام شده افراد خطاكار را هم شامل شود، نتیجه آن وادار كردن افراد به ارتكاب خطا و اشتباه است با این توجیه كه می گوید: من كه از نجات یافتگان هستم؛ پس آزادم. و این عقیده و فكر به اجماع همگان فاسد است، و از طرفی هیچ كس برای افراد مورد نظر در آیه (السابقون الاولون) ادعای عصمت نكرده است؛ پس بنا بر آنچه گفته شد آنان نمی توانند از مصادیق آیه باشند.

الطوسی، الشیخ أبو جعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ) الرسائل العشر، ص 128، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم.

این مطلب از سیاق آیه "السابقون الألون" نیز به خوبی استفاده می شود؛ زیرا آیات پیش و پس آن در مذمت منافقین وارد شده و آن ها را به خاطر اعمال زشت شان مذمت كرده است. پیش از آیه می فرماید:

الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَ نِفَاقًا وَ أَجْدَرُ أَلَّا یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلیَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ. وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغْرَمًا وَ یَترََبَّصُ بِكمُ ُ الدَّوَائرَ عَلَیْهِمْ دَائرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. التوبه / 97 و 98.

بادیه نشینان عرب، كفر و نفاقشان شدیدتر است و به ناآگاهی از حدود و احكامی كه خدا بر پیامبرش نازل كرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حكیم است!

گروهی از (این) اعراب بادیه نشین، چیزی را كه (در راه خدا) انفاق می كنند، غرامت محسوب می دارند و انتظار حوادث دردناكی برای شما می كشند حوادث دردناك برای خود آن هاست و خداوند شنوا و داناست!.

و بلا فاصله پس از آن نیز می فرماید:

وَمِمَّنْ حَوْلَكمُ مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلیَ النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نحَْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبهُُم مَّرَّتَینْ ِ ثمُ َّ یُرَدُّونَ إِلیَ عَذَابٍ عَظِیم .

و از (میان) اعراب بادیه نشین كه اطراف شما هستند، جمعی منافقند و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند. تو آن ها را نمی شناسی؛ ولی ما آن ها را می شناسیم. بزودی آن ها را دو بار مجازات می كنیم (: مجازاتی با رسوایی در دنیا، و مجازاتی به هنگام مرگ) سپس به سوی مجازات بزرگی (در قیامت) فرستاده می شوند.

این آیه صراحت دارد كه در میان اهل مدینه نیز منافقانی وجود داشته است، حال چگونه ممكن است كه خداوند به عده ای وعده قطعی بهشت بدهد و بلا فاصله به همان ها گوشزد نماید كه در میان شما منافقینی هستند كه شما آن ها را نمی شناسید و به آن ها وعده دو بار عذاب كردن بدهد؟

در نتیجه: منظور خداوند این نیست كه هر كسی جزء "السابقون الأولون" بودند؛ حتی اگر پس از آن ایمان شان را از دست بدهند و هیچ عمل صالح نیز انجام ندهند، فقط به همین دلیل كه جزء (السابقون الأولون) بوده اند، خدا از آن ها برای همیشه راضی است، و هرگز از آن ها خشمگین نمی شود هر چند كه زشت ترین اعمال را انجام داده باشند.

3. رضایت دائم، با آیات دیگر در تضاد است:

اگر رضایت خداوند از آن ها مقید به عمل صالح نباشد و آن ها بدون قید و شرط ( چه بعدها عمل صالح انجام دهند و چه كارهای زشتی مرتكب شوند ) به بهشت بروند، آیات بسیاری از قرآن كریم تكذیب خواهد شد؛ از جمله خداوند در آیه 7 و 8 سوره زلزله می فرماید:

وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَه .

هر كس هموزن ذرّه ای كار بد كرده آن را می بیند!.

اگر ادعای اهل سنت پذیرفته شود، باید بگوییم كه تمام مردم، نتیجه اعمال بد خود را خواهند دید، مگر آن هایی كه با پیامبر هجرت كرده اند كه اعمال بد آن ها حساب نشده و رضایت خداوند از آنان دائمی است! و این مطلب با این آیه و آیات دیگر قرآن در تضاد است.

اصلاً گناه افرادی كه بعدها به دنیا آمده اند چیست كه باید ذره ذره اعمالشان، محاسبه شده و در برابر آن ها حسابرسی شوند؛ اما "السابقون الأولون" فقط به این دلیل كه در صدر اسلام زندگی می كرده اند، هیچ یك از گناهانشان محسوب نشده و بی حساب به بهشت بروند؟!

و نیز خداوند در سوره حجرات می فرماید:

إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر. الحجرات / 13.

گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است !.

اگر قرار باشد كه پیشی گیرندگان مهاجر و انصار بدون قید و شرط؛ چه تقوای الهی پیشه كنند و چه اعمال ناشایست انجام دهند؛ در عین حال گرامی ترین افراد نزد خداوند باشند، این آیه و بسیاری دیگر از آیات قرآن تكذیب خواهد شد!

و نیز اگر رضایت خداوند در این آیه مطلق باشد، باید تمام آیات قرآن را كه در باره وعده و وعید و جزا و پاداش نازل شده است، تخصیص بزنیم. یعنی از هر كسی گناهی سر بزند، مجازات خواهد شد؛ مگر (السابقون الأولون) كه آن ها حتی اگر مرتد و یا منافق نیز بشوند ، مجازات نخواهند شد.

قبول این مطلب برابر است با لغویت شریعت و فرمان های خداوند؛ زیرا ثابت می شود كه (السابقون الاولون) چه به شریعت اسلام پایبند باشد و چه نباشند، خداوند آن ها را به بهشت خواهد برد.

اگر منظور آیه این باشد كه افرادی كه جزء (السابقون الأولون) بوده اند، هیچگاه گناه نكردند و لغزشی از آن ها صورت نگرفت و معصوم از دنیا رفتند، با اعتقادات اهل سنت نمی سازد و انكار بدیهیات خواهد بود.

و اگر بگوییم كه منظور خداوند آن است كه آن ها گناه كردند، ستم كردند، مرتكب فسق و فجور شدند؛ اما در عین حال باز هم خدا از آن ها راضی است و آن ها را به بهشت خواهد برد، با بسیاری دیگر از آیات قرآن كریم در تضاد خواهد بود؛ زیرا خداوند در آیه 96 توبه می فرماید:

فَإِنَّ اللَّهَ لا یَرْضی عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقین .

خداوند (هرگز) از جمعیّت فاسقان راضی نخواهد شد!.

و نیز در آیه 57 و 140 سوره آل عمران می فرماید:

وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمین .

خداوند، ستمكاران را دوست نمی دارد.

اگر ادعای اهل سنت را بپذیریم، باید بگوییم كه خداوند از فاسقان و سمتگران راضی نیست؛ مگر از آن هایی كه با پیامبر هجرت كردند كه خداوند برای همیشه از آن ها راضی است و فسق و فجور آن ها هیچ تأثیری در رضایت خداوند نخواهد داشت!!

و یا خداوند در سوره یونس می فرماید:

وَ الَّذینَ كَسَبُوا السَّیِّئاتِ جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ كَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِماً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون . یونس / 27.

افرادی كه مرتكب گناهان شدند، جزای بدی به مقدار آن دارند و ذلّت و خواری، چهره آنان را می پوشاند و هیچ چیز نمی تواند آن ها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (چهره هایشان آن چنان تاریك است كه) گویی با پاره هایی از شب تاریك، صورت آن ها پوشیده شده! آن ها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند!.

و نیز در سوره ذخرف می فرماید:

إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فیِ عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُون . الزخرف / 74.

مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه می مانند.

اگر ادعای اهل سنت درست باشد، باید بپذیریم كه خداوند هر كسی را كه مرتكب گناه شود، مجازات می كند، ذلت و خواری چهره آنان را می پوشاند، اهل دوزخ هستند و...؛ مگر افرادی كه جزء (السابقون الأولون) هستند كه آن ها هیچ یك از گناهانشان محسوب نشده و هرگز به جهنم نخواهند رفت؛ حتی اگر گناه اولین و آخرین بر گردن آن ها باشد!

4. پیامبران نیز محاسبه می شوند:

طبق اعتقاد اهل سنت، خداوند از پیشی گیرندگان مهاجر و انصار برای همیشه راضی شده است و آن ها بدون حساب و كتاب وارد بهشت می شوند؛ در حالی كه طبق آیات قرآن كریم حتی پیامبران نیز در قیامت از حساب و كتاب مستثنا نیستند و آن ها باید حساب پس دهند. خداوند در سوره اعراف می فرماید:

فَلَنَسَْلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسَْلَنَّ الْمُرْسَلِینَ. الأعراف / 6.

به یقین، (هم) از افرادی كه پیامبران به سوی آن ها فرستاده شدند سؤال خواهیم كرد (و هم) از پیامبران سؤال می كنیم!.

تا جایی كه خداوند پیامبران خود را تهدید می كند كه اگر ذره ای به خداوند شرك بورزند، تمام اعمال نیكی كه تا به حال انجام داده اند، از بین خواهد رفت و از زیانكاران خواهند شد. در سوره انعام، پس از نام بردن هیجده نفر از پیامبران بزرگ خود می فرماید:

وَلَوْ أَشرَْكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كاَنُواْ یَعْمَلُون . انعام / 88.

و اگر آن ها مشرك شوند [می شدند]، اعمال (نیكی) كه انجام داده اند، نابود می گردد (و نتیجه ای از آن نمی گیرند).

و خطاب به خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْكَ وَإِلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرین . الزمر / 65.

به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده كه اگر مشرك شوی، تمام اعمالت تباه می شود و از زیانكاران خواهی بود.

و با تهدیدی كه در سوره حاقه آمده است، جای هیچ تردیدی را باقی نمی گذارد كه تفاوت و تبعیضی بین هیچ یك از بندگان نیست و همه باید پاسخگوی اعمال خود باشند؛ حتی اگر برترین مخلوق و خاتم پیامبران باشد:

وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ. ثمُ َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِین . فَمَا مِنكمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِین الحاقة / 44 ـ 47.

اگر او سخنی دروغ بر ما می بست، ما او را با قدرت می گرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع می كردیم، و هیچ كس از شما نمی توانست از (مجازات) او مانع شود.

هنگامی كه خداوند پیامبرانش را این گونه تهدید می كند، اهل سنت با چه تضمینی ادعا می كنند كه خداوند از پیشی گیرندگان مهاجر و انصار برای همیشه راضی شده است و آن ها هر عمل زشتی انجام دهند، محاسبه نشده و به طور قطع بهشتی هستند؟!

از این گذشته، خداوند در همین دنیا برخی از پیامبران بزرگ خود را فقط به خاطر ترك أولی (از دیدگاه اهل سنت گناه) مجازات های سختی كرده است.

حضرت آدم علیه السلام را به خاطر یك ترك اولی از بهشت برین اخراج كرد:

وَ قُلْنَا یََادَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَ زَوْجُكَ الجَْنَّةَ وَ كلاَُ مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَاذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ.فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنهَْا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كاَنَا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكمُ ْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكمُ ْ فیِ الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلیَ حِینٍ. فَتَلَقَّی ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كلَِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم . البقره / 35 ـ 37.

و گفتیم: "ای آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن و از (نعمتهای) آن، از هر جا می خواهید، گوارا بخورید (اما) نزدیك این درخت نشوید كه از ستمگران خواهید شد.

پس شیطان باعث لغزش آن ها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون كرد. و (در این هنگام) به آن ها گفتیم: "همگی (به زمین) فرود آیید! در حالی كه بعضی دشمن دیگری خواهید بود. و برای شما در زمین، تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود.

سپس آدم از پروردگارش كلماتی دریافت داشت (و با آن ها توبه كرد) و خداوند توبه او را پذیرفت چرا كه خداوند توبه پذیر و مهربان است.

و یونس را در كام نهنگ افكند:

وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فیِ الظُّلُمَتِ أَن لَّا إِلَاهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنیّ ِ كُنتُ مِنَ الظَّلِمِینَ. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نجََّیْنَاهُ مِنَ الْغَمّ ِ وَ كَذَالِكَ نُجِی الْمُؤْمِنِین . الأنبیاء / 87 ـ 88.

و ذا النون [یونس ] را (به یاد آور) در آن هنگام كه خشمگین (از میان قوم خود) رفت و چنین می پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهیم گرفت ( امّا موقعی كه در كام نهنگ فرو رفت ) در آن تاریكی ها (ی متراكم) صدا زد: (خداوندا! ) جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمكاران بودم!.

ما دعای او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم!.

و حضرت نوح را فقط به خاطر درخواست نجات فرزند گنهكارش، مؤاخذه می كند:

وَنَادَی نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبّ ِ إِنَّ ابْنیِ مِنْ أَهْلیِ وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الحَْاكِمِینَ. قَالَ یَنُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُْ صَالِحٍ فَلَا تَسْئَلْنِ مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنیّ ِ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ. قَالَ رَبّ ِ إِنیّ ِ أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ مَا لَیْسَ لیِ بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لیِ وَتَرْحَمْنیِ أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِین . هود / 45 ـ 47.

نوح به پروردگارش عرض كرد: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در باره نجات خاندانم) حق است و تو از همه حكم كنندگان برتری!.

فرمود: ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است [فرد ناشایسته ای است ]! پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می دهم تا از جاهلان نباشی!!

عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه می برم كه از تو چیزی بخواهم كه از آن آگاهی ندارم! و اگر مرا نبخشی، و بر من رحم نكنی، از زیانكاران خواهم بود! "

چگونه است كه خداوند پیامبران بلند مرتبه خود را فقط به خاطر ترك اولی، این چنین مجازات می كند؛ اما صحابه را به خاطر اعمال ناشایستی همچون تهدید دختر رسول خدا به آتش زدن خانه اش، شكستن پهلو و شهادت فرزندش، نشستن بر مسند خلافت بدون آن كه شایستگی آن را داشته باشد، كنار زدن خلیفه منصوب خداوند، بدعت های متعدد در دین اسلام و منحرف كردن آن از مسیر اصلی اش و... نه تنها مجازات نمی كند؛ بلكه به آن ها وعده قطعی بهشت داده و رضایت ابدی خود را از آن ها اعلام می دارد؟!

5. خداوند، همسران رسول خدا (ص) را تهدید می كند:

شكی نیست كه برخی از زنان پیامبر؛ همچون عائشة ، سودة و... جزء "السابقون الأولون" بوده اند، و طبق اعتقاد اهل سنت، باید این اشخاص بدون حساب و كتاب به بهشت بروند و خداوند برای همیشه از آن ها راضی است؛ اما با مراجعه به قرآن می بینیم كه خداوند تمام زنان پیامبر را تهدید می كند كه اگر كار خلافی از آن ها سربزند، چند برابر دیگران مجازاتشان خواهد كرد.

یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَكانَ ذلِكَ عَلَی اللَّهِ یَسیرا. الأحزاب / 30.

ای همسران پیامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشی مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و این برای خدا آسان است.

و به اتفاق مفسرین هنگامی كه حفصه دختر عمر، سرّی را كه رسول خدا صلی الله علیه وآله به او گفته و از وی خواست كه به دیگران نگوید؛ اما او راز پیامبر را با عایشه در میان گذاشت و سپس هر دو تصمیم گرفتند رسول خدا را اذیت كنند، خداوند آن دو را این گونه تهدید كرده و دستور می دهد كه از كار ناپسندشان توبه كنند:

إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَإِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْریلُ وَصالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهیرٌ. التحریم / 4.

اگر شما (همسران پیامبر) از كار خود توبه كنید (به نفع شماست؛ زیرا) دلهایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید، (كاری از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور اوست و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح، و فرشتگان پس از آنان پشتیبان اویند.

قرطبی، مفسر مشهور اهل سنت در تفسیر این آیه می نویسد:

قوله تعالی: ( وإن تظاهرا علیه ) أی تتظاهرا وتتعاونا علی النبی صلی الله علیه وسلم بالمعصیة والایذاء.

معنی این فرمایش خداوند: ( وإن تظاهرا علیه ) این است كه اگر شما دو نفر به كمك یكدیگر پیامبر را با نا فرمانی واذیت وآزار مورد بی مهری قرار دهید.

الأنصاری القرطبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفای671، الجامع لأحكام القرآن، ج 18، ص 189، ذیل آیه، ناشر: دار الشعب - القاهرة.

و سمرقندی نیز می نویسد:

ثم قال * ( وإن تظاهرا علیه ) * یعنی تعاونا علی أذاه ومعصیته فیكون مثلكما كمثل امرأة نوح وامرأة لوط تعملان عملا تؤذیان بذلك رسول الله صلی الله علیه وسلم.

( وإن تظاهرا علیه ) یعنی با كمك همدیگر رسول خدا را اذیت یا نافرمانی كنید، كه در این صورت داستان شما همانند داستان همسر نوح و لوط خواهد بود كه با اعمالشان پیامبر خدا را اذیت می كردند.

السمرقندی، نصر بن محمد بن أحمد أبو اللیث (متوفای367 هـ)، تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم، ج 3، ص 446، ذیل آیه، تحقیق: د. محمود مطرجی، ناشر: دار الفكر - بیروت.

شیعه و سنی اتفاق دارند كه مقصود از آن دو زن حفصه و عائشه است؛ همانگونه كه بخاری نوشته است:

عَنْ عُبَیْدِ بْنِ حُنَیْن، أَنَّهُ سَمِعَ ابْنَ عَبَّاس رضی الله عنهما یُحَدِّثُ أَنَّهُ قَالَ مَكَثْتُ سَنَةً أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ عَنْ آیَة، فَمَا أَسْتَطِیعُ أَنْ أَسْأَلَهُ هَیْبَةً لَهُ. حَتَّی خَرَجَ حَاجًّا فَخَرَجْتُ مَعَهُ فَلَمَّا رَجَعْتُ وَكُنَّا بِبَعْضِ الطَّرِیقِ عَدَلَ إِلَی الأَرَاكِ لِحَاجَة لَهُ قَالَ: فَوَقَفْتُ لَهُ حَتَّی فَرَغَ سِرْتُ مَعَهُ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنِ اللَّتَانِ تَظَاهَرَتَا عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم مِنْ أَزْوَاجِهِ فَقَالَ تِلْكَ حَفْصَةُ وَعَائِشَةُ. قَالَ فَقُلْتُ وَاللَّهِ إِنْ كُنْتُ لأُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ هَذَا مُنْذُ سَنَة، فَمَا أَسْتَطِیعُ هَیْبَةً لَكَ.

ابن عباس می گوید: یك سال منتظر ماندم تا شاید بتوانم از عمر در باره یك آیه قرآن چیزی بپرسم؛ ولی نتوانستم؛ چون ترس از عمر اجازه نمی داد.

تا اینكه قصد سفر حج كرد، من نیز با او همراه شدم، هنگام بازگشت، در میان راه برای قضای حاجت بطرف محل پر درختی رفت، من ایستادم تا او فارغ شد، به او ملحق شدم و گفتم: ای امیر مؤمنان! آن دو زنی كه از بین زنان رسول خدا برای مقابله با آن حضرت پشت به پشت هم دادند (هم پیمان شدند) چه كسانی بودند؟ عمر گفت: آن دو حفصه و عائشه هستند.

گفتم: قسم به خدا یك سال است كه می خواستم این سؤال را از تو بپرسم؛ اما ترس از تو اجازه نمی داد.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1866، ح4629، كتاب التفسیر، بَاب تَبْتَغِی مرضات أَزْوَاجِكَ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 هـ - 1987م

مسلم بن حجاج به نقل از عمر بن خطاب می نویسد:

فَدَخَلْتُ عَلَی عَائِشَةَ فَقُلْتُ یَا بِنْتَ أَبِی بَكْر أَقَدْ بَلَغَ مِنْ شَأْنِكِ أَنْ تُؤْذِی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَقَالَتْ مَا لِی وَمَا لَكَ یَا ابْنَ الْخَطَّابِ عَلَیْكَ بِعَیْبَتِكَ. قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَی حَفْصَةَ بِنْتِ عُمَرَ فَقُلْتُ لَهَا یَا حَفْصَةُ أَقَدْ بَلَغَ مِنْ شَأْنِكِ أَنْ تُؤْذِی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لاَ یُحِبُّكِ. وَلَوْلاَ أَنَا لَطَلَّقَكِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم.

نزد عائشه رفتم، گفتم: ای دختر ابوبكر كارت به آن جا رسیده است كه رسول خدا را اذیت می كنی؟! گفت: ای پسر خطاب! تو چه كاری به من داری، به فكر مشكلات دختر خودت باش، سپس نزد حفصه رفتم و گفتم: چرا پیامبر خدا را اذیت می كنی؟ به خدا سوگند خودت می دانی كه رسول خدا (ص) تو را دوست ندارد و اگر من نبودم تو را طلاق می داد.

النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 2، ص 1105، ح1479، كتاب الطلاق، باب فِی الإِیلاَءِ وَاعْتِزَالِ النِّسَاءِ وَتَخْیِیرِهِنَّ وَقَوْلِهِ تَعَالَی ( وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ )، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

همچنین در چند آیه بعد، سرنوشت زنان حضرت نوح و لوط را برای آن ها مثال زده كه مبادا به سرنوشت آنان گرفتار شود:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلینَ. التحریم / 10.

خداوند برای افرادی كه كافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت كردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آن ها گفته شد: وارد آتش شوید همراه افرادی كه وارد می شوند! .

طبق روایات اهل سنت، شأن نزول این آیه نیز در باره عائشه و حفصه است.

ابن قیم جوزیة (متوفای751 هـ) در دو كتاب إعلام الموقعین و الأمثال فی القرآن الكریم در این باره می نویسد:

ثُمَّ فی هذه الْأَمْثَالِ من الْأَسْرَارِ الْبَدِیعَةِ ما یُنَاسِبُ سِیَاقَ السُّورَةِ فَإِنَّهَا سِیقَتْ فی ذِكْرِ أَزْوَاجِ النبی صلی اللَّهُ علیه وسلم وَالتَّحْذِیرِ من تَظَاهُرِهِنَّ علیه وَأَنَّهُنَّ إنْ لم یُطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُرِدْنَ الدَّارَ الْآخِرَةَ لم یَنْفَعْهُنَّ اتِّصَالُهُنَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم كما لم یَنْفَعْ امْرَأَة نُوحٍ وَلُوط اتِّصَالهمَا بِهِمَا وَلِهَذَا إنَّمَا ضَرْب فی هذه السُّورَةِ مَثَلَ اتِّصَالَ النِّكَاحِ دُونَ الْقَرَابَةِ.

قال یحیی بن سَلَّامٍ ضَرَبَ اللَّهُ الْمَثَلَ الْأَوَّلَ یُحَذِّرُ عَائِشَةَ وَحَفْصَةَ ثُمَّ ضَرَبَ لَهُمَا الْمَثَلَ الثَّانِیَ یُحَرِّضُهُمَا علی التَّمَسُّكِ بِالطَّاعَةِ.

در این مثال ها اسرار عالی نهفته است كه با سیاق آیه تناسب دارد؛ زیرا در باره همسران پیامبر و بر حذر داشتن آنان از نافرمانی آن حضرت نازل شده است كه اگر از خدا و رسول اطاعت نكنند و در عین حال مشتاق سعادت اخروی باشند، فقط پیوند با رسول خدا (ص ) نفعی برای آنان نخواهد داشت؛ همانگونه كه همسر نوح و لوط بودن برای آنان فایده ای نداشت و به همین جهت هم در این سوره از رابطه سببی یعنی ازدواج مثال آورد نه نسبی مثل فرزند و غیره.

یحیی بن سلام گفته است: خداوند در مثال اول عائشه و حفصه را بر حذر داشته و در مثل دوم آن دو را به پیروی و اطاعت از رسول خدا (ص) ترغیب فرموده است.

الزرعی الدمشقی، محمد بن أبی بكر أیوب (معروف به ابن قیم الجوزیة)، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج 1، ص 189، تحقیق: طه عبد الرؤوف سعد، ناشر: دار الجیل - بیروت - 1973؛

الزرعی الدمشقی، محمد بن أبی بكر أیوب (معروف به ابن قیم الجوزیة)، الأمثال فی القرآن الكریم، ج 1، ص 57، تحقیق: إبراهیم محمد، ناشر: مكتبة الصحابة - طنطا - مصر - 1406، الطبعة: الأولی.

شوكانی در این باره می گوید:

وما أحسن من قال فإن ذكر امرأتی النبیین بعد ذكر قصتهما ومظاهرتهما علی رسول الله صلی الله علیه وإله وسلم یرشد أقم إرشاد ویلوح أبلغ تلویح إلی ان المراد تخویفهما مع سائر أمهات المؤمنین وبیان أنهما وإن كانتا تحت عصمة خیر خلق الله وخاتم رسله فإن ذلك لا یغنی عنهما من الله شیئا....

و چه نیكو سخنی گفته است آنكه گفت: یاد آوری داستان دو نفر (عائشه و حفصه) از همسران پیامبر و حركت آن دو بر ضد رسول خدا (ص)، محكمترین پیام و ارشاد را همراه دارد، كه به آن دو نفر و دیگر همسران رسول خدا (ص) اعلام می دارد كه همسر خاتم پیامبران بودن سبب نجات آنان نخواهد بود.

الشوكانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای1255هـ)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، ج 5، ص 256، ناشر: دار الفكر - بیروت.

و همچنین در سوره حجرات، دو تن از زنان رسول خدا (ص) را به خاطر عیبجوئی و به كار بردن القاب زشت در باره دیگر زنان آن حضرت توبیخ كرده است.

یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسیَ أَن یَكُونُواْ خَیرًْا مِّنهُْمْ وَلَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسیَ أَن یَكُنَّ خَیرًْا مِّنهُْنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَكمُ ْ وَ لَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْایمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئكَ هُمُ الظَّالِمُون . الحجرات / 11.

ای افرادی كه ایمان آورده اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره كنند، شاید آن ها از این ها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یكدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یكدیگر را یاد نكنید، بسیار بد است كه بر كسی پس از ایمان نام كفرآمیز بگذارید و آن ها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند.

این آیه نیز از آیاتی است كه به شهادت مفسران اهل سنت در شأن عائشه دختر ابوبكر و حفصه دختر عمر نازل شده است.

فخر رازی در تفسیر این آیه می نویسد:

وقوله تعالی: * ( ومن لم یتب ) * أمرهم بالتوبة عما مضی وإظهار الندم علیها مبالغة فی التحذیر وتشدیدا فی الزجر.

خداوند متعال در این جمله: ( ومن لم یتب ) دستور به توبه و پشیمانی از اعمال گذشته و اظهار ندامت از آن را صادر فرموده و در حقیقت مبالغه در ترساندن و شدت نهی را می رساند.

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ)، التفسیر الكبیر أو مفاتیح الغیب، ج 28، ص 133، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1421هـ - 2000م.

آلوسی و بیضاوی می نویسند:

( فأولائك هم الظ‍المون ) * بوضع العصیان موضع الطاعة وتعریض النفس للعذاب.

یعنی اینان نافرمانی را جانشین اطاعت و جانشان را در معرض شكنجه قرار داده اند.

الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 10، ص 122، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

البیضاوی، ناصر الدین أبو الخیر عبدالله بن عمر بن محمد (متوفای685هـ)، أنوار التنزیل وأسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ج 5، ص 218، ناشر: دار الفكر - بیروت.

شوكانی در تفسیرش می نویسد:

(ومن لم یتب) عما نهی الله عنه ( فأولئك هم الظالمون ) لارتكابهم ما نهی الله عنه وامتناعهم من التوبة، فظلموا من لقبوه، وظلمهم أنفسهم بما لزمها من الإثم.

كسی كه توبه نكند از آنچه كه خدا نهی كرده است، اینان ستمگرانند؛ چون نهی خدا را انجام داده و توبه نكرده اند؛ پس ستمگر محسوب شده و به خودشان ستم كرده اند.

الشوكانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای1255هـ)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، ج 5، ص 64، ناشر: دار الفكر - بیروت.

قرطبی در شان نزول آیه می نویسد:

قال المفسرون: نزلت فی امرأتین من أزواج النبی صلی الله علیه وسلم سخرتا من أم سلمة، وذلك أنها ربطت خصریها بسبیبة - وهو ثوب أبیض، ومثلها السب - وسدلت طرفیها خلفها فكانت تجرها، فقالت عائشة لحفصة رضی الله عنهما: أنظری! ما تجر خلفها كأنه لسان كلب، فهذه كانت سخریتهما.

وقال أنس وابن زید: نزلت فی نساء النبی صلی الله علیه وسلم، عیرن أم سلمة بالقصر. وقیل: نزلت فی عائشة، أشارت بیدها إلی أم سلمة، یا نبی الله أنها لقصیرة وقال عكرمة عن ابن عباس: إن صفیة بنت حیی بن أخطب أتت رسول الله صلی الله علیه وسلم فقالت: یا رسول الله، إن النساء یعیرننی، ویقلن لی یا یهودیة بنت یهودیین! فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: [ هلا قلت إن أبی هارون وإن عمی موسی وإن زوجی محمد ]. فأنزل الله هذه الآیة.

مفسران گفته اند: این آیه در شان دو تن از همسران رسول خدا (ص) كه امّ سلمه را مسخره كرده بودند نازل شده است؛ چون او لباسی سفید پوشیده و دو طرف آن را پشت سرش رها كرده بود كه هنگام راه رفتن كشیده می شد، عائشه به حفصه گفت: ببین چیزی همانند زبان سك بر پشتش آویزان است.

انس و ابن زید گفته اند: در باره همسران پیامبر خدا (ص) كه امّ سلمه را به جهت كوتاهی قدش سرزنش كرده اند نازل شده است، و گفته شده است در باره عائشه است كه با دستش به امّ سلمه اشاره كرد و گفت: ای فرستاده خدا بببین چقدر كوتاه قد است.

عكرمه از ابن عباس نقل كرده است كه گفت: صفیه دختر حی بن اخطب محضر رسول خدا (ص) رسید و گفت: ای رسول خدا (ص) زن ها مرا سرزنش می كنند و می گویند: ای یهودی! وای كسی كه پدر و مادرش یهودی هستند، رسول خدا (ص) فرمود: چرا نگفتی پدرم هارون و عمویم موسی و شوهرم محمد است، سپس این آیه بر رسول خدا نازل شد.

الأنصاری القرطبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفای671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج 16، ص 326، ذیل آیه، ناشر: دار الشعب - القاهرة.

با توجه به آنچه در توضیح آیات پیشین گذشت، ثابت می شود كه رضایت خداوند از "السابقون الأولون" رضایت دائمی نیست؛ بلكه بستگی به اعمال و رفتار آینده آن ها دارد و گر نه نباید خداوند زنان پیامبر و به ویژه عائشه را كه به طور قطع جزء "السابقون الأولون" هستند تهدید نماید كه آن ها را دو برابر دیگران عذاب خواهد كرد، و سرنوشت كافران را برای آن ها مثال بزند.

نكته جالب این كه خود عائشه اعتراف كرده است كه پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله دچار اشتباهاتی شده است؛ از این رو وصیت می كند كه او را در كنار پیامبر دفن نكنند؛ بلكه در كنار دیگر زنان رسول خدا در بقیع دفن نمایند.

محمد بن سعد در الطبقات الكبری و ذهبی در سیر اعلام النبلاء می نویسند:

عن قیس، قال: قالت عائشة... إنی أحدثت بعد رسول الله صلی الله علیه وسلم حدثا، ادفنونی مع أزواجه. فدفنت بالبقیع رضی الله عنها.

قیس از عایشه نقل می كند كه گفت: من پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بدعت های زیادی انجام داده ام، مرا با همسران رسول خدا دفن كنید، پس او را در بقیع دفن كردند.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 74، ناشر: دار صادر - بیروت.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 2، ص 193، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

حاكم نیشابوری نیز این روایت را نقل و پس از آن می گوید:

هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه.

این حدیث بنا به شرط بخاری ومسلم صحیح است اگر چه آن را نیاورده اند.

النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفای405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج 4، ص 7، تحقیق مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م

همچنین در این جا می توان به اعترافات بزرگان صحابه كه به طور قطع جزء "السابقون الأولون" بوده اشاره كرد. كسانی همچون ابوسعید خدری، براء بن عازب و... كه نشان می دهد هیچ یك از آنان استباطی را كه اهل سنت از آیه "السابقون الأولون" می كنند، قبول نداشته اند.

و از آن جایی كه در آیه بیعت رضوان این اعترافات را به صورت مفصل نقل كردیم ، از تكرار آن ها در اینجا خودداری می كنیم.

6. احتمال ارتداد صحابه در قرآن:

اعتقاد به رضایت دائمی خداوند از "السابقون الأولون" با آیاتی از قرآن مجید كه احتمال ارتداد صحابه را مطرح و آن ها را از این كار بازداشته است، سازگار نیست؛ زیرا اگر واقعاً خداوند از آن ها برای همیشه راضی بوده و آن ها به طور قطع بهشتی بوده اند، چرا خداوند آن ها را تهدید كرده و وعده عذاب داده است؟

وَمَا محَُمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِیْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلیَ أَعْقَابِكُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلیَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضرَُّ اللَّهَ شَیًْا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاكِرِین . آل عمران / 144.

محمد (صلی الله علیه وآله) فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند آیا اگر او بمیرد و یا كشته شود، شما به عقب برمی گردید؟ ( و اسلام را رها كرده به دوران جاهلیّت و كفر بازگشت خواهید نمود؟ ) و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرری نمی زند و خداوند به زودی شاكران ( و استقامت كنندگان ) را پاداش خواهد داد.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْكافِرین . المائده / 54.

ای افرادی كه ایمان آورده اید! هر كس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی رساند خداوند جمعیّتی را می آورد كه آن ها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نیرومند هستند.

بسیار واضح و روشن است كه این آیه شامل همه صحابه و از جمله "السابقون الأولون" نیز می شود.

آیات دیگری نیز در ارتباط با این موضوع وجود دارد كه مجال نقل همه آن ها را نداریم.

7. پشیما نی ها و آرزوی های ابوبكر و عمر:

اهل سنت ادعا می كنند كه پیشی گیرندگان مهاجر و انصار، به طور قطع بهشتی هستند و خداوند برای همیشه از آن ها راضی است؛ اما با سیری كوتاه در گذشته و زندگی برخی از اصحاب و شنیدن سخنان آنان، در می یابیم كه خود آنان از آیه مورد نظر، این مطلب را استفاده نكرده و به بهشتی بودن و رضایت خداوند از اعمال و كردارشان اطمینان نداشته اند.

به عنوان مثال: همانطور كه مستشكل گفته، خلیفه اول و دوم به طور قطع جزء "السابقون الأولون" بوده اند؛ ولی در طول دوران زندگی مخصوصا در واپسین لحظات زندگیشان آرزوهایی كرده اند كه نشان می دهد از آینده خویش نگران بوده اند و اطمینانی به بهشتی بودن خودشان نداشته اند.

محمد بن اسماعیل بخاری به نقل از عمر بن خطاب می نویسد:

عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ... قَالَ [عمر] وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ لِی طِلاَعَ الأَرْضِ ذَهَبًا لاَفْتَدَیْتُ بِهِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَبْلَ أَنْ أَرَاهُ.

عمر گفت: اگر برای من زمین پر از طلا شود، پیش از دیدن عذاب الهی آن را برای نجات خویش خرج می كردم.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 201، ح3692، كتاب فضائل الصحابة، ب 6، باب مَنَاقِبُ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 هـ - 1987م.

ابن حجر عسقلانی در توضیح این روایت می نویسد:

وانما قال ذلك لغلبة الخوف الذی وقع له فی ذلك الوقت من خشیة التقصیر فیما یجب علیه من حقوق الرعیة أو من الفتنة بمدحهم.

این سخن را عمر به خاطر كوتاهی ها در بر آوردن حقوق مردم و هنگامی كه ترس بر او غلبه كرده بود گفته است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 7، ص 43، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

اگر واقعاً آن چه كه اهل سنت ادعا می كنند صحت داشت، چه نیازی بود كه خلیفه دوم ترس تمام وجودش را فرابگیرد و برای خلاصی از عذاب خداوند، فدیه بدهد؟

جلال الدین سیوطی به نقل از عمر بن خطاب می نویسد:

عن عمرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: لَوْ نَادَی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ دَاخِلُونَ الْجَنَّةَ كُلُّكُمْ أَجْمَعُونَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِدَاً لَخِفْتُ أَنْ أَكُونَ أَنَا هُوَ، وَلَوْ نَادَی مُنَادٍ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ دَاخِلُونَ النَّارَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِدَاً لَرَجَوْتُ أَنْ أَكُونَ أَنَا هُوَ ) ( حل ).

اگر فریادگری از آسمان فریاد زند: ای مردم همه شما بهشتی هستید جز یك نفر، می ترسم آن یك نفر من باشم، و اگر فریاد كننده ای فریاد زند و بگوید: همه شما جهنمی هستید جز یك نفر، امیدوارم آن یك نفر من باشم..

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الكبیر)، ج 13، ص 318، ح 1240؛

الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای430هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج 1، ص 53، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ؛

إبن رجب الحنبلی (متوفای795 هـ)، التخویف من النار والتعریف بحال دار البوار، ج 1، ص 15، ناشر: مكتبة دار البیان - دمشق، الطبعة: الأولی، 1399هـ؛

الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975هـ)، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج 12، ص 277، ح 35916، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.

این نشان می دهد كه خلیفه دوم استنباطی كه عالمان اهل سنت از آیه "السابقون الأولون" دارند ، قبول نداشته و به بهشتی بودن خود اطمینان نداشته است.

علی بن جعد در مسندش، الربعی در وصایا العلما، ابونعیم در حلیة الأولیاء، بغوی در شرح السنة و... می نویسند:

عن ابن عمر: كان رأس عمر علی فخذی فی مرضه الذی مات فیه، فقال لی: ضع رأسی، قال: فوضعته علی الأرض، فقال: ویلی وویل أمی إن لم یرحمنی ربی.

فرزند عمر می گوید: سر پدرم در وقت بیماری اش كه در همان بیماری از دنیا رفت، روی زانویم بود، گفت: سرم را روی زمین بگذار، سپس گفت: وای بر من و بر مادرم، اگر خدا بر من رحم نكند.

الجوهری البغدادی، علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن (متوفای230هـ) مسند ابن الجعد، ج 1، ص 136، : تحقیق: عامر أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة نادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1410هـ - 1990م؛

الربعی، أبو سلیمان محمد بن عبد الله بن أحمد بن زبر (متوفای379هـ)، وصایا العلماء عند حضور الموت، ج 1، ص 37 ـ 38، تحقیق: صلاح محمد الخیمی والشیخ عبد القادر الأرناؤوط، ناشر: دار ابن كثیر - دمشق - بیروت، الطبعة: الأولی، 1406هـ - 1986م؛

الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای430هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج 1، ص 52، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ؛

البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516هـ)، شرح السنة، ج 14، ص 373، تحقیق: شعیب الأرناؤوط - محمد زهیر الشاویش، ناشر: المكتب الإسلامی - دمشق _ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ - 1983م.

الزمخشری، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای538هـ) ربیع الأبرار، ج 1، ص 116.

هناد بن سری متوفای243 هـ كه از راویان بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته اهل سنت است، در كتاب الزهد به نقل از ضحاك می نویسد:

عن الضحاك قال مر أبو بكر بطیر واقع علی شجرة فقال طوبی لك یا طیر تقع علی الشجر وتأكل الثمر ثم تطیر ولیس علیك حساب ولا عذاب یالیتنی كنت مثلك والله لوددت أن الله خلقنی شجرة إلی جانب الطریق فمر بی بعیر فأخذنی فأدخلنی فاه فلاكنی ثم ازدردنی ثم أخرجنی بعرا ولم أك بشرا.

قال وقال عمر یا لیتنی كنت كبش أهلی سمنونی ما بدا لهم حتی إذا كنت أسمن ما أكون زارهم بعض ما یحبون فجعلوا بعضی شواء وبعضی قدیدا ثم أكلونی فأخرجونی عذرة ولم أك بشرا قال وقال أبو الدرادء یا لیتنی كنت شجرة تعضد ولم أك بشرا.

ابو بكر از جایی می گذشت، پرنده ای را دید كه بر شاخه درختی نشسته است، گفت: خوشا به حالت، بر شاخه درخت می نشینی، از میوه درخت می خوری، پرواز می كنی و هیچ حساب و كتابی نداری، ای كاش من هم مثل تو بودم، به خدا سوگند، دوست داشتم خدا مرا بسان درختی بر كناره راه می آفرید تا شتری از كنار من می گذشت و مرا در دهانش می گرفت و می جوید و می بلعید سپس به صورت پشگل از شكمش خارج می كرد؛ ولی انسان نبودم!!! .

عمر نیز گفته است: ای كاش قوچ خاندانم بودم تا در حد توانشان چاقم می كردند و بعضی از بدنم را كباب و بعضی را خشك می كردند و می خوردند، سپس به صورت عذره دفع می كردند و انسان آفریده نمی شدم.

ابو الدرداء می گوید: ای كاش همانند درختی بودم كه قطع می شود و بشر آفریده نمی شدم.

الكوفی، هناد بن السری (متوفای243هـ)، الزهد، ج 1، ص 258، ح 449، باب من قال لیتنی لم أخلق، تحقیق: عبد الرحمن عبد الجبار الفریوائی، ناشر: دار الخلفاء للكتاب الإسلامی - الكویت، الطبعة: الأولی، 1406هـ؛

الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای430هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج 1، ص 52، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ؛

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای458هـ) شعب الإیمان، ج 1، ص 485، ح 787، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1410هـ؛

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الكبیر)، ج 13، ص 317.

همچنین محمد بن سعد به نقل از عبد الله بن عامر بن ربیعه می نویسد :

أخبرنا یزید بن هارون ووهب بن جریر وكثیر بن هشام قال أخبرنا شعبة عن عاصم بن عبید الله بن عاصم عن عبد الله بن عامر بن ربیعة قال رَأَیْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَخَذَ تِبْنَةً مِنَ الأَرْضِ فَقَالَ: یَا لَیْتَنِی كُنْتُ هذِهِ التبْنَةَ لَیْتَنِی لَمْ أُخْلَقْ لَیْتَنِی لَمْ أَكُ شَیْئَاً لَیْتَ أُمی لَمْ تَلِدْنِی لَیْتَنِی كُنْتُ نَسْیَاً مَنْسِیَّاً.

عبد الله بن عامر بن ربیعه می گوید: عمر پر كاهی از زمین بر داشت و گفت: ای كاش من این پر كاه بودم، ای كاش به دنیا نمی آمدم، ای كاش هیچ نبودم، ای كاش مادرم مرا نمی زائید، ای كاش فراموش شده بودم.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 3، ص 360، ناشر: دار صادر - بیروت؛

إبن أبی شیبة الكوفی، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 7، ص 98، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ؛

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 3، ص 440؛

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای458هـ) شعب الإیمان، ج 1، ص 486، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1410هـ؛

البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516هـ) شرح السنة، ج 14، ص 373، تحقیق: شعیب الأرناؤوط - محمد زهیر الشاویش، ناشر: المكتب الإسلامی - دمشق _ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ - 1983م؛

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 3، ص 270، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م؛

السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، تاریخ الخلفاء، ج 1، ص 129، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولی، 1371هـ - 1952م.

و نیز می توان به اعتراف خلیفه اول اشاره كرد كه در واپسین لحظات عمرش از بسیاری از اعمالش اظهار پشیمانی می كرد كه یكی از آن ها حمله به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

بنابراین اگر واقعاً ابوبكر و عمر از بهشتی بودن و رضایت دائمی خداوند مطمئن بودند، چرا چنین سخنانی را بر زبان جاری و چنین آروزهایی كرده اند؟

نگاهی به آخرین سخنان امیر مؤمنان علی علیه السلام:

پس از مطالعه برخی از اعترافات و آرزوهای دو خلیفه اول، بی مناسبت نخواهد بود اگر نگاهی مقایسه آمیز به آخرین سخنان امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز داشته باشیم. ابن اثیر جزری در اسد الغابة می نویسد:

عن عمرو ذی مر قال: لما أُصیب علی بالضربة، دخلتُ علیه وقد عَصَب رأْسه، قال قلت: یا أَمیر المؤمنین، أَرنی ضربتك. قال: فحلَّها، فقلت: خَدْشٌ ولیس بشیء. قال: إِنی مفارقكم. فبكت أَم كلثوم من وراء الحجاب، فقال لها: اسكتی، فلو ترین ماذا أَری لما بكیت. قال فقلت: یا أَمیر المؤمنین، ما تری؟ قال: هذه الملائكة وفود، والنبییون، وهذا محمد یقول: یا علی، أَبْشِر، فما تصیر إِلیه خَیرٌ مما أَنت فیه.

عمرو ذی مر می گوید: هنگامی كه علی علیه السلام ضربت خورد نزد وی رفتم دیدم سرش را بسته است گفتم: ای امیر مؤمنان جای ضربه شمشیر را به من نشان بده، دستمال سرش را باز كرد، گفتم: زخم كوچكی است، فرمود: من از جمع شما می روم، امّ كلثوم كه پشت پرده بود گریه كرد، فرمود: ساكت و آرام باش، اگر آنچه من می بینم تو می دیدی گریه نمی كردی، گفتم: ای امیر مؤمنان چه می بینی؟ فرمود: این جا گروهی از فرشتگان و پیامبران جمع شده اند و این هم رسول خدا محمد (صلی الله علیه وآله) است كه می فرماید: ای علی بشارتت باد، آنچه در انتظار تو است بهتر از چیزی است كه هم اكنون داری.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 131، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م.

زمخشری در ربیع الأبرار می نویسد:

أسماء بنت عمیس: أنا لعند علی بن أبی طالب بعد ما ضربه ابن ملجم، إذ شهق شهقة ثم أغمی علیه، ثم أفاق فقال: مرحباً، مرحباً، الحمد لله الذی صدقنا وعده، وأورثنا الجنة، فقیل له: ما تری؟ قال: هذا رسول الله، وأخی جعفر، وعمی حمزة، وأبواب السماء مفتحة، والملائكة ینزلون یسلمون علی ویبشرون، وهذه فاطمة قد طاف بها وصائفها من الحور، وهذه منازلی فی الجنة. لمثل هذا فلیعمل العاملون.

اسماء دختر عمیس می گوید: پس از آنكه علی علیه السلام به وسیله ابن ملجم ضربت خورد نزد آن حضرت بودم، ناگهان صیحه ای زد و بیهوش شد، سپس به هوش آمد وفرمود: خوش آمدید، خوش آمدید، سپاس خدا را كه وعده اش راست بود و ما را وارث بهشت قرار داد، سؤال شد: چه می بینی؟ فرمود: این رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) است واین هم برادرم جعفر و عمویم حمزه، درهای آسمان باز و فرشتگان نازل می شوند و به من سلام می كنند و بشارت می دهند و این هم فاطمه است كه حور العین او را در بر گرفته اند و این هم جایگاههای من در بهشت است. برا ی چنین پاداشی كوشندگان باید بكوشند.

الزمخشری، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای538هـ) ربیع الأبرار، ج 1، ص 438، طبق برنامه الجامع الكبیر، الإصدار الرابع.

8. وجود منافقین در میان "السابقون الأولون" ادعای اهل سنت را باطل می كند:

طبق آیات قرآن كریم در میان همین (السابقون الأولون) كسانی بودند كه خداوند آن ها را منافق و "فی قلوبهم مرض" معرفی كرده است؛ در آیه 31 سوره مدثر می فرماید:

وَمَا جَعَلْنَا أَصحَْبَ النَّارِ إِلَّا مَلَئكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتهَُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ كَفَرُواْ لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِیمَانًا وَ لَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فیِ قُلُوبهِِم مَّرَضٌ وَ الْكَافِرُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بهَِاذَا مَثَلًا.

مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آن ها را جز برای آزمایش كافران معیّن نكردیم تا اهل كتاب [یهود و نصاری ] یقین پیدا كنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل كتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این كتاب آسمانی) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و كافران بگویند: خدا از این وصف چه منظوری دارد؟!.

به اتفاق مفسرین سوره مدثر و به ویژه این آیه در مكه نازل شده و مقصود از "فی قلوبهم مرض" نیز منافقین هستند. و همین منافقین بودند كه به همراه دیگر مؤمنان و رسول خدا به مدینه هجرت كردند و جزء السابقون الأولون شدند.

بنابراین چگونه می توان پذیرفت كه خداوند از تمام افرادی كه با پیامبر هجرت كردند، به صورت دائمی رضایت داشته باشد؛ حتی اگر جزء "فی قلوبهم مرض" بوده باشند.

9. أبو الغادیه، در میان (السابقون الأولون):

تاریخ صدر اسلام شاهد حضور چهره هایی در میان (السابقون الأولون) است كه به اتفاق شیعه و سنی، مورد غضب خداوند بوده كه جایگاهشان آتش جهنم خواهد بود. از جمله این افراد كسانی همچون ابوالغادیه قاتل عمار یاسر است.

ابن تیمیه حرانی در باره او می نویسد:

كان مع معاویة بعض السابقین الأولین وإن قاتل عمار بن یاسر هو أبو الغادیة وكان ممن بایع تحت الشجرة وهم السابقون الأولون ذكر ذلك ابن حزم وغیره.

برخی از السابقون الأولون (مهاجران نخستین) دور و بر معاویه بودند كه یكی از آنان ابوالغادیه قاتل عمار بن یاسر است، او كسی است كه در بیعت شجره حضور داشت و با پیامبر بیعت كرد، این مطلب را ابن حزم و دیگران نقل كرده اند.

الحرانی، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة أبو العباس (متوفای728هـ)، منهاج السنة النبویة، ج6، ص333، تحقیق د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولی، 1406هـ.

در حالی كه رسول خدا صلی الله علیه وآله در باره وی و گروهی كه او به آن ها تعلق داشت، فرمود:

وَیْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، یَدْعُوهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ، وَیَدْعُونَهُ إِلَی النَّار.

عمار را گروه نابكار می كشند؛ در حالی كه عمار آن ها را به سوی بهشت و آن ها عمار را به سوی آتش دعوت می كنند.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 1، ص172، ح436، كتاب الصلاة،بَاب التَّعَاوُنِ فی بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، و ج3، ص1035، ح 2657، الجهاد والسیر، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِی السَّبِیلِ، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ - 1987م.

جالب این است كه خود ابوالغادیه، قاتل عمار، نقل كرده است كه كشنده عمار در آتش است.

ذهبی در میزان الإعتدال می نویسد:

عن أبی الغادیة سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: قاتل عمار فی النار وهذا شیء عجیب فإن عمارا قتله أبو الغادیة.

از ابوغادیه نقل شده است كه گفت: از رسول خدا شنیدم كه فرمود: كشنده عمار در آتش است. و این چیزی است شگفت آور؛ زیرا خود ابوالغادیه عمار را كشته است.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 2، ص 236، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.

در نتیجه كسانی همچون ابوالغادیه، هر چند كه جزء "سابقون الأولون" بوده اند؛ اما به خاطر اعمالی كه پس از نزول آیه انجام داده اند، رضایت خداوند از آن ها تبدیل به غضب و خشم شده است.

10. ثعلبه بن حاطب بدری، از (السابقون الاولون) و از بانیان مسجد ضرار:

یكی از افرادی كه در جنگ بدر شركت داشته و به طور قطع جزء "السابقون الأولون" محسوب می شود ثعلبة بن حاطب انصاری است. بررسی تاریخ زندگی وی، نتایج بسیار جالبی را به همراه دارد كه از جمله آن ها بطلان نظریه عدالت صحابه، رضایت دائمی خداوند از "السابقون الأولون"، بهشتی بودن حتمی آن ها و... است؛ زیرا به اعتراف بزرگان و دانشوران اهل سنت، وی جزء دوازده منافقی بوده كه مسجد ضرار را بنا نهاده اند.

همچنین اوكسی است كه رسول خدا صلی الله علیه وآله برای او دعا كرد كه ثروتمند شود و تعهد گرفت كه زكات و صدقات را به موقع پرداخت نماید؛ اما پس از آن كه به ثروت هنگفتی رسید، تعهداتش را فراموش و از زكات تعبیر به جزیه كرد و از دادن آن به نماینده رسول خدا خودداری نمود.

حضور ثعلبه در دو جنگ بدر و احد:

ابن اثیر جزری در اسد الغابه می نویسد:

ب د ع * ثعلبة ) بن حاطب بن عمرو بن عبید بن أمیة بن زید بن مالك بن عوف بن عمرو بن عوف بن مالك بن الأوس الأنصاری الأوسی شهد بدرا قاله محمد بن إسحاق وموسی بن عقبة وهو الذی سأل النبی صلی الله علیه وسلم ان یدعو الله ان یرزقه مالا.

محمد بن اسحاق و موسی بن عقبه گفته اند: ثعلبه انصاری در جنگ بدر حضور داشت و او همان كسی است كه از رسول خدا (ص) تقاضا كرد، برای وی دعا كند تا پول دار شود.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 237، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م

ابن عبد البر در الإستیعاب می نویسد:

آخی رسول الله * بین ثعلبة بن حاطب هذا وبین معتب بن عوف بن الحمراء شهد بدرا وهو مانع الصدقة.

رسول خدا (ص) بین ثعلبه و معتب بن عوف بن حمراء عقد برادری بست، ثعلبه در بدر حضور داشت و او كسی است كه از پرداخت زكات امتناع نمود.

إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 1، ص 210، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ.

محمد بن سعد نیز در الطبقات الكبری می نویسد:

وآخی رسول الله صلی الله علیه وسلم بین ثعلبة بن حاطب ومعتب بن الحمراء من خزاعة حلیف بنی مخزوم وشهد ثعلبة بن حاطب بدرا وأحدا.

رسول خدا (ص) بین ثعلبه ومعتب عقد برادری بست، ثعلبه كسی است كه بدر و احد را درك كرده است.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 3، ص 460، ناشر: دار صادر - بیروت.

صفدی نیز عین نقل طبقات الكبری را در الوافی بالوفیات آورده و می نویسد:

ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن عبید بن أمیة بن زید بن مالك بن عوف بن عمرو بن عوف آخی رسول الله صلی الله علیه وسلم بینه وبین معتب بن عوف بن الصحراء شهد بدرا وأحدا وهو مانع الصداقة....

الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبك (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 11، ص 9، تحقیق أحمد الأرناؤوط وتركی مصطفی، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م.

همچنین ابن كثیر دمشقی سلفی، نام وی را در زمره افرادی كه در بدر حضور داشته اند ذكر كرده است.

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 3، ص 385، باب اسماء اهل البدر، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت؛

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ) السیرة النبویة، ج 2، ص 492، باب اسماء اهل البدر.

بنابراین در بدری بودن این شخص هیچ شك و شبهه ای نیست.

ثعلبه و برپایی مسجد ضرار:

خداوند در قرآن كریم منافقانی كه مسجد ضرار را با هدف ضربه زدن به اسلام و تقویت جبهه كفر بنا كردند، به شدت توبیخ می كند و می فرماید:

وَالَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَكُفْراً وَتَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَإِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون . التوبه / 107.

و آن هایی كه مسجدی اختیار كردند كه مایه زیان و كفر و پراكندگی میان مؤمنان است، و [نیز] كمینگاهی است برای كسی كه پیش از این با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند یاد می كنند كه جز نیكی قصدی نداشتیم؛ و [لی ] خدا گواهی می دهد كه آنان به طور قطع دروغگو هستند.

بسیاری از دانشمندان تاریخ و تفسیر اهل سنت، نام ثعلبه بن حاطب را در ردیف نام كسانی قرار داده اند كه در ساختن مسجد ضرار نقش داشته اند.

محمد بن جریر طبری در تفسیر و تاریخش، ابن كثیر دمشقی، ابن أبی حاتم رازی، جلال الدین سیوطی، ثعلبی، عبد الرحمن بن جوزی و... در تفسیرشان، ابن هشام حمیری در السیرة النبویة و... می نویسند:

وَكَانَ الَّذِینَ بَنَوهُ اثْنَی عَشَرَ رَجُلا: خِذَامُ بْنُ خَالِدٍ مِنْ بَنِی عُبَیْدِ بْنِ زَیْدٍ أَحَدُ بَنِی عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ وَمِنْ دَارِهِ أَخْرَجَ مَسْجِدَ الشِّقَاقِ، وَثَعْلَبَةُ بْنُ حَاطِبٍ مِنْ بَنِی عُبَیْدٍ، وَهَزَّالُ بْنُ أُمَیَّةَ بْنِ زَیْدٍ، وَمُعْتَبُ بْنُ عُشَیْرَ مِنْ بَنِی ضُبَیْعَةَ بْنِ زَیْدٍ...

مسجد ضرار را دوازده نفر بنا كردند... ثعلبه بن حاطب از بنو عبید...

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310هـ)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 186، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛

الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 11 ، ص 23، ناشر: دار الفكر، بیروت - 1405هـ

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 403، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1401هـ؛

إبن أبی حاتم الرازی، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس (متوفای327هـ)، تفسیر القرآن، ج 6، ص 1880، تحقیق: أسعد محمد الطیب، ناشر: المكتبة العصریة - صیدا؛

السیوطی، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدین (متوفای911هـ)، الدر المنثور، ج 3، ص 277، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1993؛

الثعلبی النیسابوری، أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم (متوفای427 هـ)، الكشف والبیان (تفسیر الثعلبی )، ج 6، ص 221، : تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان، الطبعة: الأولی، 1422هـ-2002م؛

الحمیری المعافری، عبد الملك بن هشام بن أیوب أبو محمد (متوفای213هـ)، السیرة النبویة، ج 5 ، ص 212، تحقیق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعة: الأولی، بیروت - 1411هـ.

سیوطی در الإتقان می نویسد:

5662 * ( والذین اتخذوا مسجدا ضرارا ) * قال ابن إسحاق إثنا عشر من الأنصار خذام بن خالد وثعلبة بن حاطب وهو من بنی أمیة بن زید ومعتب بن قشیر....

ابن اسحاق گفته است: دوازده نفر از انصار مسجد ضرار را ساختند كه یكی از آنان ثعله بن حاطب است.

السیوطی، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدین (متوفای911هـ)، الإتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 387، تحقیق: سعید المندوب، ناشر: دار الفكر - لبنان، الطبعة: الأولی، 1416هـ- 1996م.

سمعانی در تفسیرش می نویسد:

قوله تعالی: * ( والذین اتخذوا مسجدا ضرارا وكفرا ) نزلت الآیة فی قوم من المنافقین منهم: ودیعة بن ثابت، وثعلبة بن حاطب....

این آیه در باره گروهی از منافقان نازل شده است كه در ساختن مسجد ضرار همكاری كرده اند، یكی از آنان ثعلبه بن حاطب است.

السمعانی، أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار (متوفای489هـ)، تفسیر القرآن، ج 2، ص 348، ذیل آیه، تحقیق: یاسر بن إبراهیم و غنیم بن عباس بن غنیم، ناشر: دار الوطن - الریاض - السعودیة، الطبعة: الأولی، 1418هـ- 1997م.

بغوی می نویسد:

نزلت هذه الآیة فی جماعة من المنافقین بنوا مسجدا یضارون به مسجد قباء وكانوا اثنی عشر رجلا من أهل النفاق ودیعة بن ثابت وخذام بن خالد ومن داره اخرج هذا المسجد وثعلبة بن حاطب وحارثة بن عمرو.

آیه مربوط به مسجد ضرار در شأن گروهی از منافقان است كه هدفشان ضرر زدن به مسجد قبا بود، این گروه از منافقان دوازده نفر بودند،... یكی از آنان ثعلبه بن حاطب است.

البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516هـ)، تفسیر البغوی، ج 2، ص 326، تحقیق: خالد عبد الرحمن العك، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

أبو الحسن ماوردی در النكت والعیون می نویسد:

قوله عز وجل: ) وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً ( هؤلاء هم بنو عمرو بن عوف وهم اثنا عشر رجلاً من الأنصار المنافقین، وقیل: هم خذام بن خالد ومن داره أخرج مسجد الشقاق، وثعلبة بن حاطب، وَمُعَتِّب بن قشیر، وأبو حبیبة بن الأزعر، وعباد بن حنیف أخو سهل بن حنیف، وجاریة بن عامر، وابناه مُجمِّع وزید ابنا جاریة، ونبتل بن الحارث، وبجاد بن عثمان،

این سخن خداوند متعال: (وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْرا) در شأن گروهی از اهل نفاق است كه دوازده نفر بودند،... یكی از آنان ثعلبه بن حاطب است.

الماوردی البصری الشافعی، علی بن محمد بن حبیب (متوفای450هـ)، النكت والعیون، ج 2، ص 400، تحقیق: السید ابن عبد المقصود بن عبد الرحیم، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان.

ابن عادل در تفسیر اللباب می نویسد:

قال ابنُ عباسٍ، ومجاهدٌ، وقتادةُ، وعامة المفسِّرین: الذین اتَّخَذُوا مسجد الضرار كانوا اثنی عشر رجلاً من المنافقین، ودیعة بن ثابت، وخذام بن خالد ومن داره أخرج هذا المسجد، وثعلبة بن حاطب....

ابن عباس و مجاهد و قتاده و همه مفسران گفته اند: افرادی كه در ساخت و بنای مسجد ضرار نقش داشته اند دوازده نفر از منافقان بوده اند، یكی از آنان ثعلبه بن حاطب بود.

تفسیر اللباب، ابن عادل، ج 8، ص 367، طبق برنامه المكتبة الشاملة.

ثعلبه و امتناع از پرداخت زكات:

زكات از واجبات و احكام اقتصادی دین اسلام است كه اعتقاد به آن مكمل اصول اعتقادی است، ولذا در بعضی از آیات قرآن بلا فاصله پس از دستور به نماز قرار گرفته كه به معنای درجه اهمیت آن و پرداخت آن با شرایط خاص بر هر فرد مسلمانی لازم و واجب است، و از طرفی افرادی كه منكر زكات بوده و یا در پرداخت آن كوتاهی كرده به سختی مورد نكوهش قرار گرفته اند.

در سوره توبه در باره منافقین می فرماید:

وَمِنهُْم مَّنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئنِ ْ ءَاتَئنَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ. فَلَمَّا ءَاتَئهُم مِّن فَضْلِهِ بخَِلُواْ بِهِ وَتَوَلَّواْ وَّ هُم مُّعْرِضُونَ. فَأَعْقَبهَُمْ نِفَاقًا فیِ قُلُوبهِِمْ إِلیَ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَ بِمَا كَانُواْ یَكْذِبُون . التوبة / 75_ 77.

بعضی از آن ها [منافقان] با خدا پیمان بسته بودند كه: اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، به طور قطع صدقه خواهیم داد و از صالحان (و شاكران) خواهیم بود!.

امّا هنگامی كه خدا از فضل خود به آن ها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی كردند و روی برتافتند!.

این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی كه خدا را ملاقات كنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این به خاطر آن است كه از پیمان الهی تخلّف جستند و به خاطر آن است كه دروغ می گفتند.

به شهادت اكثر مفسرین اهل سنت، این آیات در باره ثعلبه بن حاطب بدری نازل شده است.

محمد بن جریر طبری در تفسیرش می نویسد:

حدثنی محمد بن سعد، قال: ثنی أبی، قال: ثنی عمی، قال: ثنی أبی، عن أبیه، عن ابن عباس قوله: ومنهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله... الآیة، وذلك أن رجلا یقال له ثعلبة بن حاطب من الأنصار، أتی مجلسا فأشهدهم، فقال: لئن آتانی الله من فضله، آتیت منه كل ذی حق حقه، وتصدقت منه، ووصلت منه القرابة فابتلاه الله فآتاه من فضله، فأخلف الله ما وعده، وأغضب الله بما أخلف ما وعده، فقص الله شأنه فی القرآن: ومنهم من عاهد الله... الآیة، إلی قوله: یكذبون.

از ابن عباس در شأن نزول این آیه چنین نقل شده است كه گفت: شخصی به نام ثعلبه در حضور گروهی از مردم چنین گفت و آنان را شاهد گرفت كه اگر خدا به من تفضلی كند و ثروت و مالی عنایت نماید، حقوق هر صاحب حقی را خواهم پرداخت، زكات مالم را اداء خواهم نمود، به نزدیكانم رسیدگی خواهم كرد، خداوند سبحان به وی ثروت فراوانی عنایت فرمود تا آزمایش شود؛ اما او به هیچ یك از وعده هایش عمل نكرد و خشم و غضب الهی را فراهم نمود كه در این آیه داستانش نقل شده است.

الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 10، ص 241، ح 13204، ناشر: دار الفكر، بیروت - 1405هـ.

فخر رازی در باره شأن نزول آیه می گوید:

والمشهور فی سبب نزول هذه الآیة أن ثعلبة بن حاطب قال: یا رسول الله ادع الله أن یرزقنی مالا. فقال علیه السلام: " یا ثعلبة قلیل تؤدی شكره خیر من كثیر لا تطیقه "....

آنچه كه در شأن نزول این آیه شهرت دارد این است كه ثعلبه به رسول خدا (ص) عرض كرد: دعا كن تا خدا به من ثروتی عنایت كند، فرمود: ای ثعلبه! مال اندكی كه شكر آن را به جا آوری بهتر از ثروت فراوانی است كه نتوانی حق آن را اداء نمایی..

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ)، التفسیر الكبیر أو مفاتیح الغیب، ج 16، ص 138، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1421هـ - 2000م.

ابن كثیر دمشقی پس از ذكر آیه می گوید:

وقد ذكر كثیر من المفسرین منهم ابن عباس والحسن البصری أن سبب نزول هذه الآیة الكریمة فی ثعلبة بن حاطب...

بسیاری از مفسران مانند ابن عباس و حسن بصری گفته اند: سبب نزول این آیه كریمه ثعلبه بن حاطب است.

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 388، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1401هـ.

ابن عربی پس از آوردن سخنان مفسران در باره آیه، می گوید: این آیه در باره ثعلبه نازل شده است و آن را صحیح ترین سخن می داند:

هذه الآیة اختلف فی شأن نزولها علی ثلاثة أقوال الأول أنها نزلت فی شأن مولی لعمر قتل حمیما لثعلبة فوعد إن وصل إلی الدیة أن یخرج حق الله فیها فلما وصلت إلیه الدیة لم یفعل الثانی أن ثعلبة كان له مال بالشام فنذر إن قدم من الشام أن یتصدق منه فلما قدم لم یفعل الثالث وهو أصح الروایات أن ثعلبة بن حاطب الأنصاری المذكور قال للنبی ادع الله أن یرزقنی مالا أتصدق منه....

در شان نزول آیه سه نظریه وجود دارد:

1. در شان غلامی از غلامان عمر نزل شده است كه شتری ارزشمند از ثعلبه را كشته بود و گفته بود كه اگر دیه شتر را بگیرد حقوق الهی را به پردازد؛ ولی پس از گرفتن دیه به تعهدش عمل نكرد؛

2. نظر دوم این است كه ثعلبه مالی در شام داشت و نذر كرد كه اگر به شام برگشت، از آن صدقه بدهد؛ اما زمانی كه به شام رسید، از انجام تعهدش امتناع كرد؛

3. نظر سوم كه صحیح ترین نظر است، این است كه ثعله بن حاطب انصاری كه پیش از این نامش ذكر شد، به رسول خدا عرض كرد: برای من دعا كن كه خداوند مالی بدهد تا صدقه دهم...

إبن العربی، أبو بكر محمد بن عبد الله (متوفای543هـ)، أحكام القرآن، ج 2، ص 547، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان.

ابن جوزی در باره اقوالی كه در شأن نزول آیه وجود دارد می گوید:

قوله تعالی: ( ومنهم من عاهد الله ) فی سبب نزولها أربعة أقوال: أحدها: أن ثعلبة بن حاطب الأنصاری، أتی رسول الله فقال: یا رسول الله، ادع الله أن یرزقنی مالا، فقال: " ویحك یا ثعلبة، قلیل تؤدی شكره، خیر من كثیر لا تطیقه " قال: ثم قال مرة...

والثانی: أن رجلا من بنی عمرو بن عوف، كان له مال بالشام، فأبطأ عنه، فجهد له جهدا شدیدا، فحلف بالله لئن آتانا من فضله... والثالث: أن ثعلبة ومعتب بن قشیر، خرجا علی ملأ، فقالا: والله لئن رزقنا الله لنصدقن... والرابع: أن نبتل بن الحارث، وجد بن قیس، وثعلبة بن حاطب، ومعتب بن قشیر، قالوا: لئن آتانا الله من فضله لنصدقن. فلما آتاهم من فضله بخلوا به فنزلت هذه الآیة، قاله الضحاك.

إبن الجوزی، عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای597هـ)، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج 3، ص 321، : ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1404هـ.

طبق آن چه ابن جوزی نقل كرده است، در هر چهار صورت آیه در باره ثعلبه نازل شده است. در نظر اول، سوم و چهارم صراحتاً اسم او آمده و در نظریه دوم نیز می تواند منظور از "رجلاً من بنی عمرو بن عوف" ثعلبه باشد؛ زیرا وی نیز از همین قبیله بوده و عمرو بن عوف از اجداد وی است.

سخنان و اقوال دیگر مفسران از بزرگان اهل سنت در تفسیر این آیه متنوع و فراوان است كه به جهت پرهیز از تكرار و طولانی شدن، فقط به نام افرادی كه به صراحت گفته اند این آیه در باره ثعلبه نازل شده است بسنده و به ذكر آثارشان بسنده می كنیم:

أسباب نزول الآیات، الواحدی النیسابوری، ص 170 و الإتقان فی علوم القرآن، السیوطی، ج 2 ص 387 و التسهیل لعلوم التنزیل، الغرناطی الكلبی، ج 2 ص 81 و الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج 3، ص 261 و السیرة النبویة - ابن هشام الحمیری - ج 4 ص 978 و المحرر الوجیز فی تفسیر الكتاب العزیز، ابن عطیة الأندلسی، ج 3، ص 61 و تفسیر ابن أبی حاتم، ج 6، ص 1847 و تفسیر ابن كثیر، ج 2، ص 388 و تفسیر أبی السعود، ج 4، ص 85 و تفسیر البحر المحیط، أبی حیان الأندلسی، ج 8 ص 276 و تفسیر البغوی، ج 2، ص 312 و تفسیر البیضاوی، ج 3، ص 159 و تفسیر الثعالبی، ج 3 ص 199 و تفسیر الثعلبی، ج 5 ص 72 و تفسیر الجلالین، المحلی، السیوطی، ص 253 و تفسیر السمرقندی، ج 2، ص 75 و تفسیر السمعانی، ج 2، ص 331 و تفسیر النسفی، ج 2، ص 100 و تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، الفیروز آبادی، ص 162 و فتح القدیر، الشوكانی، ج 2، ص 385 و معانی القرآن، النحاس، ج 3، ص 235 و...

ثعلبه بن حاطب از منافقان بود:

افزون بر آن چه كه در داستان بنای مسجد ضرار گذشت، برخی از عالمان اهل سنت، صریحاً ثعلبة بن حاطب را در لیست منافقین قرار داده اند.

أبو جعفر محمد بن حبیب بغدادی (متوفای: 245هـ)، در كتاب المحبر باب أسماء المنافقین می نویسد:

اسماء المنافقین وهم ستة وثلاثون رجلا منهم من الاوس (دری) بن الحارث و (الجلاس) بن سوید بن الصامت... و (ثعلبة) بن حاطب و (المعتب) ابن قشیر وهما اللذان عادا الله " لئن آتانا من فضله لنصدقن ولنكونن من الصالحین....

منافقین 36 نفر بودند كه از جمله آن ها ثعلبة بن حاطب است.

البغدادی، أبو جعفر محمد بن حبیب بن أمیة (متوفای245هـ)، المحبر، ج 1، ص 467 ـ 468.

بنابراین در منافق بودن وی شك و شبهه ای وجود ندارد. با توجه به این مطلب، آیا می توان ادعا كرد كه خداوند از چنین كسی رضایت دائمی خود را اعلام كرده باشد و او را حتماً وارد بهشت خواهد كرد؟!!!

11. قاتلان عثمان در میان "السابقون الأولون":

طبق اعتقاد مسلّم اهل سنت، افرادی كه در قضیه كشته شدن عثمان شركت داشته اند، كافر، ستمگر، فاسق و اهل آتش هستند.

ابن حزم اندلسی می گوید:

فقتلوه ولا خیر من ذلك عند أحد لعن الله من قتله والراضین بقتله فما رضی أحد منهم قط بقتله... فساق محاربون سافكون دما حراما عمدا بلا تأویل علی سبیل الظلم والعدوان فهم فساق ملعون.

عثمان را كشتند، هیچ كس این عمل را ستایش نمی كند، خدا لعنت كند كسی را كه عثمان را كشت وآن كه به كشته شدنش راضی بود... خون حرامی را عمداً و ستمگرانه ریختند، اینان فاسقان نفرین شده هستند.

إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد بن سعید أبو محمد (متوفای456هـ) الفصل فی الملل والأهواء والنحل، ج 4، ص 123 ـ 125، ناشر: مكتبة الخانجی، القاهرة.

شمس الدین ذهبی در تاریخ الإسلام می نویسد:

فكل هؤلاء نبرأ منهم ونبغضهم فی الله، ونكل أمورهم إلی الله عز وجل...

از تمام افرادی كه در كشته شدن عثمان شركت داشتند بیزاری می جوئیم و به خاطر خدا با آنان دشمن هستیم و عاقبت كار آنان را به خدا واگذار می كنیم.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 3، ص 654، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.

و در جای دیگر می نویسد:

وروی سلیمان بن أبی شیخ، عن عبد الله بن صالح العجلی قال: أقبل الحكم بن هشام یرید مندلا، فلما جلس قال له أصحاب مندل: یا أبا محمد، ما تقول فی عثمان قال: كان والله خیار الخیرة، أمیر البررة، قتیل الفجرة...

از حكم بن هشام سؤال شد: نظر تو در باره عثمان چیست؟ گفت: به خدا سوگند، او بر گزیده نیكان، پیشوای نیكوكاران، كشته شده به وسیله بدكاران بود....

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 11، ص 93، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م؛

المزی، یوسف بن الزكی عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفای742هـ)، تهذیب الكمال، ج 7، ص 158، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م.

ابن كثیر دمشقی سلفی می نویسد:

ولقد أحسن بعض السلف إذ یقول وقد سئل عن عثمان: هو أمیر البررة، وقتیل الفجرة، مخذول من خذله، منصور من نصره.

چه نیكو گفته اند بعضی از گذشتگان هنگامی كه از عثمان سؤال شد گفت: عثمان پیشوای نیكو كاران و كشته بدكاران است، ذلیل و خوار شد كسی كه او را خوار كرد و یاری شده است كسی كه او را یاری كرد..

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 222، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.

بخاری در تاریخ الكبیر و الأوسط و بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت نوشته اند كه، عائشه همواره قاتلین عثمان را نفرین می كرد و می گفت:

قُتِلَ وَاللَّهِ مَظْلُومًا لَعَنَ اللَّهُ قَتَلَتَهُ...

عثمان مظلومانه كشته شد، خدا لعنت كند قاتلان او را....

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، التاریخ الصغیر (الأوسط)، ج 1، ص 95، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، ناشر: دار الوعی، مكتبة دار التراث - حلب، القاهرة، الطبعة: الأولی، 1397هـ - 1977م؛

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، التاریخ الكبیر، ج 4، ص 358، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفكر؛

النمیری البصری، أبو زید عمر بن شبة (متوفای262هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج 2، ص 265، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1417هـ-1996م؛

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 2، ص 298؛

إبن أبی الدنیا، أبو بكر عبد الله بن محمد بن عبید (متوفای281هـ)، مجابو الدعوة، ج 1، ص 65؛

الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای360هـ)، المعجم الكبیر، ج 1، ص 88، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ - 1983م؛

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 195، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.

هیثمی پس از نقل روایت می گوید:

رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح غیر طلق وهو ثقة.

طبرانی این روایت را نقل كرده و تمام راویان آن راویان صحیح بخاری هستد؛ غیر از طلق كه او نیز مورد اعتماد است.

الهیثمی، علی بن أبی بكر (متوفای807هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص 97، ناشر: دار الریان للتراث / دار الكتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407.

أبو بكر آجری به نقل از حذیفة می نویسد:

حدثنا أبو محمد عبد الله بن صالح البخاری، قال: حدثنا إسحاق بن إبراهیم قال: حدثنا حماد بن یزید، عن ابن عون، عن الولید [ أبی ] بشر، عن جندب، عن حذیفة قال: قد ساروا إلیه والله لیقتلنه، قال: قلت: فأین هو؟ قال: فی الجنة، قال: قلت: فأین قتلته؟ قال: فی النار والله.

حذیفه گفته است: عثمان را كشتند، گفتم: او اكنون كجا است؟ گفت: در بهشت، گفتم: قاتلان او كجا هستند؟ گفت: به خدا سوگند در آتش.

الآجری، أبی بكر محمد بن الحسین (متوفای360هـ) الشریعة، ج 4، ص 1996، ح 1464، تحقیق الدكتور عبد الله بن عمر بن سلیمان الدمیجی، ناشر: دار الوطن - الریاض / السعودیة، الطبعة: الثانیة، 1420 هـ - 1999 م.

حال در این جا به برخی از افرادی كه هم جزء "السابقون الأولون" و هم جزء قاتلان عثمان بوده اند اشاره می كنیم:

فروه بن عمرو انصاری:

فروة بن عمرو از كسانی است كه در بیعت عقبه اول و نیز در جنگ بدر حضور داشته است؛ پس به طور قطع آیه "السابقون الأولون" شامل وی خواهد شد؛ اما همین شخص از كسانی است كه در قضیه كشتن عثمان حضور داشت تا جایی كه مالك بن أنس رئیس مالكی ها به همین خاطر از آوردن اسم او در كتابش خودداری و به جای آن از لقبش استفاده می كند. ابن عبد البر در الإستیعاب می نویسد:

فروة بن عمرو بن ودقة بن عبید بن عامر بن بیاضة البیاضی الأنصاری شهد العقبة وشهد بدرا وما بعدها من المشاهد مع رسول الله صلی الله علیه وسلم... ولم یسمه [المالك] فی الموطأ وكان ابن وضاح وابن مزین یقولان إنما سكت مالك عن اسمه لأنه كان ممن أعان علی قتل عثمان رضی الله عنه.

فروة بن عمرو در عقبه و جنگ بدر و دیگر جنگ ها با رسول خدا (ص) حضور داشت... مالك اسم او را در موطأ نیاورده است، ابن وضاح و ابن مزین گفته اند كه مالك به خاطر این اسم او را نمی برده چون از كسانی است كه در كشتن عثمان شریك بوده است.

إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1260، رقم: 2074، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 179، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م.

جَبَلَه بن عمرو انصاری، كسی كه از دفن عثمان در قبرستان مسلمانان ممانعت كرد:

جبلة بن عمرو انصاری ساعدی، صحابی بزرگ رسول خدا و از یاران امیر مؤمنان علیه السلام در صفین، از كسانی است كه در قضیه كشتن عثمان و هجوم به خانه او نقش برجسته ای دارد و از نخستین كسانی است كه علنا بر ضد عثمان سخن گفت و مردم را علیه او شوراند. و نیز جبلة بن عمرو همان كسی است كه از دفن عثمان در قبرستان مسلمانان جلوگیری و اجازه نداد كه بر جنازه عثمان نماز خوانده شود.

طبق تعریفی كه از إبن تیمیه در باره "السابقون الأولون" گذشت و ابوالغادیه را كه فقط در حدیبیه حضور داشته، از "السابقون الأولون" به حساب آورد، این تعریف به طور قطع شامل جبلة بن عمرو نیز خواهد شد؛ چرا كه او به اتفاق دانشمندان اهل سنت از كسانی است كه در جنگ احد و دیگر جنگ های زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم حضور داشته است.

ابن عبد البر قرطبی، او را از فاضلان و فقیهان صحابه می داند:

جبلة بن عمرو الأنصاری الساعدی ویقال هو اخو أبی مسعود الأنصاری وفی ذلك نظر یعد فی أهل المدینة روی عنه سلیمان بن یسار وثابت بن عبید قال سلیمان بن یسار كان جبلة بن عمرو فاضلا من فقهاء الصحابة وشهد جبلة بن عمرو صفین مع علی رضی الله عنه وسكن مصر.

جبلة بن عمرو انصاری، برخی گفته اند كه او برادر ابومسعود انصاری بوده كه این مطلب جای تردید دارد. او از اهالی مدینه به شمار می رود. سلیمان بن یسار گفته كه جبلة بن عمرو، فاضل و از فقیهان صحابه بود كه در ركاب علی علیه السلام در جنگ صفین حضور داشت و ساكن مصر بوده است.

القرطبی، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفای463 هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 1، ص 235، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ.

شمس الدین ذهبی او را از فاضلان اصحاب و از افرادی كه در احد حضور داشته است، می داند:

جبلة بن عمرو بن أوس بن عامر الأنصاری الساعدی. وهم بعضهم وقال: هو أخو أبی مسعود البدری: فأبو مسعود من بنی لحارث بن الخزرج.

شهد أحداً وغیرها، وشهد فتح مصر وصفین قال ابن عبد البر: كان فاضلاً من فقهاء الصحابة.

جبلة بن عمرو... برخی خیال كرده اند كه او برادر عبد الله بن مسعد بوده و حال آن كه ابومسعود از بنی حارث از قبیله خزرج است.

او در جنگ احد و دیگر جنگ ها و نیز در فتح مصر و جنگ صفین حضور داشته است. ابن عبد البر گفته است كه او فاضل و از فقیهان صحابه بوده است.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 4، ص 28، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.

ابن حجر عسقلانی تصریح می كند كه او در جنگ احد حضور داشته و وی همان كسی است كه از به خاك سپاری عثمان در بقیع جلوگیری كرد:

جبلة بن عمرو بن أوس بن عامر بن ثعلبة بن وقش بن ثعلبة بن طریف بن الخزرج بن ساعدة الساعدی الأنصاری قال بن السكن شهد أحدا قال وهو غیر أخی أبی مسعود لاختلاف النسبتین قلت هو كما قال وروی بن شبة فی أخبار المدینة من طریق عبد الرحمن بن أزهر أنهم لما أرادوا دفن عثمان فانتهوا إلی البقیع فمنعهم من دفنه جبلة بن عمرو الساعدی فانطلقوا إلی حش كوكب ومعهم معبد بن معمر فدفنوه فیه.

جبلة بن عمرو... ابن سكن گفته كه او در جنگ احد حضور داشته است. او غیر از برادر ابومسعود است؛ چرا كه نسب او غیر از نسب ابومسعود است. همان طور كه إبن شبه در اخبار المدینه از طریق عبد الرحمن بن أزهر نقل كرده است، مردم قصد داشتند كه عثمان را در بقیع دفن كنند؛ ولی جبلة بن عمرو انصاری از این كار جلوگیری كرده است؛ پس او را در "حش كوكب" (باغی خارج از بقیع) برده و در حالی كه معبد بن معمر نیز با آن ها بود، دفن كردند.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 457، رقم: 1081، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

محمد بن حبیب بغدادی در باره ممانعت جبله از نماز خواندن بر جنازه عثمان و دفن عثمان می نویسد:

فلما قتل عثمان بن عفان خرج به نفر من قریش لیلاً لیصلوا علیه ویدفنوه فأتاهم جبلة بن عمرو الساعدی فمنعهم الصلاة علیه.

زمانی كه عثمان كشته شد، برخی از مردم قریش از خانه خارج شدند تا بر جنازه او نماز بخوانند و او را دفن كنند، جبلة بن عمرو ساعدی آمد و از خواندن نماز جلوگیری كرد.

البغدادی، محمد بن حبیب (متوفای245هـ)، المنمق فی أخبار قریش، ج 1، ص 295، تحقیق: خورشید أحمد فارق، ناشر: عالم الكتب - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1405هـ -1985م.

نمیری در تاریخ المدینة می نویسد:

فانتهوا به إلی البقیع فمنعهم من دفنه جبلة بن عمرو الساعدی فانطلقوا إلی حش كوكب ومعهم عائشة بنت عثمان معها مصباح فی حق فصلی علیه مسور بن مخرمة الزهری ثم حفروا له فلما دلوه صاحت بنته عائشة فلم یضعوا علی لحده لبنا وهالوا علیه التراب.

تشییع كنندگان به بقیع رسیدند؛ هنگامی كه با ممانعت جبلة بن عمرو ساعدی مواجه شدند، به سوی "حش كوكب" رفتند؛ در حالی كه عائشه دختر عثمان نیز با آن ها بود و چراغی همراه داشتند كه پوشانده شده بود تا كسی با خبر نشود، مسور بن مخرمة زهری بر او نماز خواند، سپس قبری كندند، زمانی كه می خواستند او را داخل قبر بگذارند، عائشه دختر عثمان صیحه ای زد، آن ها (به خاطر این كه كسی نفهمد) بدون این كه خشتی بر لحد او بگذارند، خاك روی بدنش ریختند.

النمیری البصری، أبو زید عمر بن شبة (متوفای262هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج 2، ص 263، تحقیق: علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1417هـ-1996م .

شمس الدین سخاوی می نویسد:

جبلة بن عمرو بن أوس بن عامر بن ثعلبة بن وقش بن ثعلبة بن طریف بن الخزرج بن ساعدة الساعدی الأنصاری شهدا أحدا وروی ابن شبة فی أخبار المدینة من طریق عبد الرحمن بن أزهر أنهم لما أرادوا دفن عثمان انتهوا إلی البقیع فمنعهم جبلة هذا من دفنه فانطلقوا به إلی حش كوكب ومعهم معبد بن عمرو فدفنوه به.

السخاوی، الإمام الحافظ شمس الدین محمد بن عبد الرحمن، التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، ج 1، ص 235، رقم: 739، (متوفای902هـ) ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414هـ/ 1993م.

جبلة بن عمرو از نخستین كسانی است كه جسورانه علیه عثمان موضع گرفت و سوگند یاد كرد كه او را به قتل برساند. بلاذری در انساب الأشراف و طبری، ابن أثیر جزری و ابن كثیر دمشقی سلفی در تاریخشان و نویری در نهایة الأرب می نویسند:

مر عثمان بن عفان علی جبلة بن عمرو الساعدی وهو علی باب داره وقد أنكر الناس علیه ما أنكروا فقال له: یا نعثل والله لأقتلنك ولأحملنك علی قلوصٍ جرباء ولأخرجنك إلی حرة النار؛ ثم أتاه وهو علی المنبر فأنزله وكان أول من اجترأ علی عثمان وتجهمه بالمنطق الغلیظ، وأتاه یوماً بجامعة فقال: والله لأطرحنها فی عنقك أو لتتركن بطانتك هذه وأطعمت الحارث بن الحكم السوق وفعلت وفعلت.

عثمان بن عفان از كنار جبلة بن عمرو كه بر در خانه اش ایستاده بود عبور كرد،.... جبله گفت: ای نعثل (اشاره به مرد یهودی بد چهره و قد بلند) به خدا سوگند تو را خواهم را می كشم و بر شتری جوان و دارای بیماری جرب (كه پشم های بدنش ریخته و سواری آن بسیار دردناك است) سوار خواهم كرد و تو را به آتش خواهم انداخت؛ سپس (در مسجد) نزد عثمان آمد و او را از منبر پایین كشید.

جبله نخستین كسی بود كه علیه عثمان جرأت یافت و به تندی با او صحبت كرد. روزی عبائی با خود آورده بود و به عثمان گفت: به خدا سوگند آن را در گردن تو خواهم انداخت یا این كسانی كه را كه رازدار خویش قرار داده ای از خود دور می كنی؛ تو حارث بن حكم (از بستگان عثمان) را مالك بازار كرده ای و چنین و چنان كرده ای.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 661، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛

الجزری الشیبانی، أبو الحسن علی بن أبی الكرم محمد بن محمد بن عبد الكریم (متوفای630هـ)، الكامل فی التاریخ، ج 3، ص 58، تحقیق: عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ؛

إبن كثیر القرشی، إسماعیل بن عمر أبو الفداء (متوفای774 هـ)، البدایة والنهایة ج 7، ص 176، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت؛

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 19، ص 292، تحقیق: مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.

ابن عساكر دمشقی در باره او می نویسد:

فكان من أشد القوم علی عثمان صوتا جبلة بن عمرو الأنصاری فقالت صفیة وصغوها مع عثمان من هذا الذی یرفع صوته علی أمیر المؤمنین فقالت عائشة هذا جبلة بن عمرو الأنصاری فصاحت صفیة یا جبیلة أترفع صوتك علی أمیر المؤمنین فقالت عائشة وصغوها مع الملأ الذین حصروا عثمان لم تصغرین اسمه ادعیه یا جبلة فإن الله لم ینقصه ولم ینتقص اسمه.

از كسانی كه بسیار بد با عثمان سخن می گفتند جبلة بن عمرو انصاری بود؛ روزی با صدای بلند او را مخاطب قرار داد، صفیه كه همراه عثمان همراه بود گفت: چه كسی است كه صدایش را چنین بر امیر المومنین بلند كرده است؟

عائشه گفت: این جبلة بن عمرو انصاری است.

صفیه فریاد كشید كه ای جبیلة! (تصغیر جبله برای اهانت) آیا صدایت را برای امیر المومنین بلند می كنی؟

عائشه كه او را در جمع محاصره كنندگان عثمان دید، در پاسخ گفت: چرا نام جبله را تصغیر می كنی؟ او را به نام خودش جبله صدا بزن؛ خداوند او را كوچك نكرده است و اسم او نیز كوچك نشده است.

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 39، ص 424 ـ 425، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

عبد الرحمن بن عدیس:

طبق تعریفی كه ابن تیمیه از "السابقون الأولون" داشت و در باره ابوالغادیه گذشت، آیه شامل افرادی كه در بیعت شجره حضور داشته اند نیز می شود.

أبو الغادیة وكان ممن بایع تحت الشجرة وهم السابقون الأولون.

الحرانی، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة أبو العباس (متوفای728هـ)، منهاج السنة النبویة، ج6، ص333، تحقیق د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولی، 1406هـ.

یكی از افرادی كه در بیعت رضوان حضور داشته، عبدالرحمن بن عدیس است. وی در قضیه كشتن عثمان نقش اساسی داشته و گفته اند كه سركرده اصلی لشكر مصر و قیام كنندگان علیه عثمان محسوب می شده است.

ابن عبد البر در الإستیعاب می نویسد:

عبد الرحمن بن عدیس البلوی مصری شهد الحدیبیة ذكر أسد ابن موسی عن ابن لهیعة عن یزید بن أبی حبیب قال كان عبد الرحمن بن عدیس البلوی ممن بایع تحت الشجرة رسول الله صلی الله علیه وسلم قال أبو عمر هو كان الأمیر علی الجیش القادمین من مصر إلی المدینة الذین حصروا عثمان وقتلوه.

عبدالرحمن بن عدیس كسی بود كه با پیامبر (ص) زیر درخت بیعت كرد و پرچمدار گروهی بود كه خانه عثمان را محاصره كردند و وی را به قتل رساندند.

إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 2 ص 840، ح 1437، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ.

البته این مطلب در آیه بیعت شجره به صورت مفصل بحث شده است كه ما از تكرار آن خودداری می كنیم.

طلحه بن عبید الله:

طلحة بن عبید الله، جزء نخستین كسانی است كه به اسلام گروید؛ بنابراین تردیدی نیست كه وی جزء "السابقون الأولون" بوده است؛ اما از طرف دیگر همین شخص از كسانی است كه در قضیه كشتن عثمان نقش اساسی داشت و از كسانی بود كه به اطراف و اكناف كشورهای اسلامی نامه نوشت و مردم را علیه عثمان شوراند. در زمان محاصره نیز از كسانی است كه اجازه نمی داد به خانه عثمان آب برسانند؛ تا جایی كه مروان بن حكم در جنگ جمل او را به انتقام كشتن عثمان با تیر زد و كشت.

عبد الرحمن بن عدیس، از طلحه فرمان می گرفت:

طبری در تاریخش می نویسد:

حدثنی عبد الله بن عباس بن أبی ربیعة قال دخلت علی عثمان رضی الله عنه فتحدثت عنده ساعة فقال یا ابن عباس تعال فأخذ بیدی فأسمعنی كلام من علی باب عثمان فسمعنا كلاما منهم من یقول ما تنتظرون به ومنهم من یقول انظروا عسی أن یراجع فبینا أنا وهو واقفان إذ مر طلحة بن عبید الله فوقف فقال أین ابن عدیس فقیل هاهو ذا قال فجاءه ابن عدیس فناجاه بشئ ثم رجع ابن عدیس فقال لأصحابه لا تتركوا أحدا یدخل علی هذا الرجل ولا یخرج من عنده. قال فقال لی عثمان هذا ما أمر به طلحة بن عبید الله ثم قال عثمان اللهم اكفنی طلحة بن عبید الله فإنه حمل علی هؤلاء وألبهم والله إنی لأرجو ا أن یكون منها صفرا وأن یسفك دمه انه انتهك منی ما لا یحل له سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لا یحل دم امرئ مسلم الا فی إحدی ثلاث رجل كفر بعد اسلامه فیقتل أو رجل زنی بعد احصانه فیرجم أو رجل قتل نفسا بغیر نفس ففیم أقتل قال ثم رجع عثمان قال ابن عباس فأردت أن أخرج فمنعونی حتی مر بی محمد بن أبی بكر فقال خلوه فخلونی.

عبد الله بن عباس بن ابوربیعه می گوید: نزد عثمان رفتم وساعتی با وی گفتگو كردم، دستم را گرفت تا سخنان افرادی كه بیرون خانه بودند بشنویم، بعضی می گفتند: منتظر چه هستیم؟ وبرخی می گفتند: منتظر بمانیم شاید بر گردد، در این میان طلحه بن عبید الله آمد، گفت: ابن عدیس كجا است؟ گفتند: همین جا است، با وی آهسته سخنی در میان گذاشت، ابن عدیس به یارانش گفت: به هیچ كس اجازه ورود و خروج به این خانه را ندهید.

عثمان به من گفت: این دستور طلحه بن عبید الله است، سپس گفت: خدایا مرا از شر این مرد نجات ده، او مردم را بر این كار وادار كرده است، امیدوارم به فقر و گرسنگی دچار و خونش ریخته شود، او می خواهد خونی بریزد كه بر وی حرام است، از رسول خدا (ص) شنیدم، فرمود: ریختن خون مسلمان جایز نیست مگر در سه حالت: 1. كسی كه پس از مسلمان شدن كافر شود؛ 2. مردی كه دارای همسر است، زنا كند كه باید رجم شود؛ 3. كسی كه انسان بی گناهی را به قتل برساند. سپس عثمان گفت: گناه من چیست كه قصد ریختن مرا دارند؟. ابن عباس می گوید: موقع خارج شدن از خانه عثمان نگذاشتند بیرون بروم و مانع شدند، محمد بن ابوبكر دستور داد تا خارج شوم.

الطبری، محمد بن جریر (متوفای310هـ)، تاریخ الطبری، ج 3، ص 411، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛

الشیبانی، أبو الحسن علی بن أبی الكرم محمد بن محمد بن عبد الكریم (متوفای630هـ)، الكامل فی التاریخ، ج 3، ص 174، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.

طلحه، اجازه نمی داد برای عثمان آب ببرند:

بلاذری در انساب الأشراف می نویسد:

حرس القوم عثمان ومنعوا من أجل أن یدخل علیه، وأشار علیه بن العاص بأن یُحرم ویلبی ویخرج فیأتی مكة فلا یُقدم علیه، فبلغهم قوله فقالوا: والله لئن خرج لا فارقناه حتی یحكم الله بیننا وبینه، واشتد علیه طلحة بن عبید الله فی الحصار، ومنع من أجل أن یدخل إلیه الماء حتی غضب علیّ بن أبی طالب من ذلك، فأدخلت علی روایا الماء.

نگهبانان از خانه عثمان محافظت و از ورود افراد جلوگیری می كردند، ابن عاص پیشنهاد كرد تا لباس احرام به پوشد و لبیك گویان به طرف مكه حركت كند تا جانش حفظ شود، این مطلب به گوش مخالفان رسید، گفتند: به خدا سوگند! اگر از خانه اش خارج شود او را رها نمی كنیم تا خدا بین ما و او حكم فرماید (كنایه از كشتن او است)، طلحه بن عبید الله محاصره را تنگ تر كرد و از ورود آب هم به خانه عثمان جلوگیری كرد، علی علیه السلام از این قضیه ناراحت شد.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 2، ص 285.

ابن قتیبه دینوری می نویسد:

ثم أقبل الأشتر النخعی من الكوفة فی ألف رجل وأقبل ابن أبی حذیفة من مصر فی أربع مئة رجل فأقام أهل الكوفة وأهل مصر بباب عثمان لیلا ونهارا وطلحة یحرض الفریقین جمیعا علی عثمان ثم إن طلحة قال لهم إن عثمان لا یبالی ما حصرتموه وهو یدخل إلیه الطعام والشراب فامنعوه الماء أن یدخل علیه.

مالك اشتر نخعی با هزار نفر از كوفه و ابن أبی حذیفه از مصر با چهار صد نفر وارد مدینه شدند و خانه عثمان را محاصره كردند، طلحه دو گروه را علیه عثمان تحریك می كرد و می گفت: عثمان از محاصره شما ضرری نمی بیند، آب و غذا برایش می برند، نگذارید آب به او برسد.

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 36، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م.

نامه نوشتن طلحه به مردم مصر:

ابن قتیبه دینوری، نامه طلحه به اهالی مصر را این گونه نقل می كند:

بسم الله الرحمن الرحیم من المهاجرین الأولین وبقیة الشوری إلی من بمصر من الصحابة والتابعین أما بعد أن تعالوا إلینا وتداركوا خلافة رسول الله قبل أن یسلبها أهلها فإن كتاب الله قد بدل وسنة رسوله قد غیرت وأحكام الخلیفتین قد بدلت

فننشد الله من قرأ كتابنا من بقیة أصحاب رسول الله والتابعین بإحسان إلا أقبل إلینا وأخذ الحق لنا وأعطاناه فأقبلوا إلینا إن كنتم تؤمنون بالله والیوم الآخر وأقیموا الحق علی المنهاج الواضح الذی فارقتم علیه نبیكم وفارقكم علیه الخلفاء غلبنا علی حقنا واستولی علی فیئنا وحیل بیننا وبین أمرنا وكانت الخلافة بعد نبینا خلافة نبوة ورحمة وهی الیوم ملك عضوض من غلب علی شیء آكله.

این نامه از طرف مهاجران نخستین و باقی مانده های از اهل شورا به صحابه و تابعین در مصر است.

نزد ما بیائید تا خلافت رسول خدا را پیش از آن كه به دست نا اهلان بیفتد نجات دهید، كتاب خدا دگرگون شده و سنت رسول خدا (ص) را تغییر داده و روش دو خلیفه پیش را از بین برده اند.

هر كس از باقی ماندگان اصحاب و تابعان كه این نامه را می خواند، او را به خدا سوگند می دهیم، نزد ما بیاید تا حق را بگیریم، پس اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید به طرف ما حركت كنید، تا حق را به همان راه روشنی كه در زمان پیامبر خدا (ص) بود و خلفا را برآن ترك گفتید باز گردانیم؛ چون اكنون حق را پایمال و بر بیت المال مسلط شده اند و خلافتی كه پس از پیامبر ما خلافت نبوت و رحمت بود، اكنون به پادشاهی تبدیل شده است كه هر كس هر چه بیابد می خورد.

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 34، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م.

اعتراف طلحه به كشتن عثمان:

ابن عبد البر در الإستعاب می نویسد:

روی عبد الرحمن بن مهدی عن حماد بن زید عن یحیی بن سعید قال قال طلحة یوم الجمل

ندمت ندامة الكسعی لما شریت رضا بنی جرم برغمی

اللهم خذ منی لعثمان حتی یرضی.

طلحه در جنگ جمل می گفت: پشیمان شدم از كاری كه با آن رضایت بنو جرم را خریدم.

بار خدایا! انتقام عثمان را از من بگیر.

إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 2، ص 766، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 85، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م.

محمد بن سعد در الطبقات الكبری می نویسد:

أن مروان بن الحكم رمی طلحة یوم الجمل، وهو واقف إلی جنب عائشة بسهم فأصاب ساقه، ثم قال: والله لا أطلب قاتل عثمان بعدك أبدا، فقال طلحة لمولی له: أبغنی مكانا. قال: لا أقدر علیه. قال: هذا والله سهم أرسله الله، اللهم خذ لعثمان حتی یرضی، ثم وسد حجرا فمات.

مروان حكم در جنگ جمل طلحه را كه در كنار عائشه ایستاده بود هدف تیر قرار داد، تیر بر ساق پایش نشست، گفت: به خدا سوگند پس از این دنبال قاتل عثمان نمی گردم، طلحه به غلامش گفت: مرا به مكان امنی برسان، گفت: این تیری بود كه خدا آن را فرستاده است، خدا یا! انتقام عثمان را از من بگیر تا راضی شود، سپس سنگی زیر سرش گذاشت و از دنیا رفت.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 3، ص 223، ناشر: دار صادر - بیروت؛

المزی، یوسف بن الزكی عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفای742هـ)، تهذیب الكمال، ج 13، ص 422، تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م.

بلاذری در أنساب الأشراف می نویسد:

قال مروان یوم الجمل: لا أطلب بثأری بعد الیوم، فرمی طلحة بسهم فأصاب ركبته فكان الدم یسیل فإذا أمسكوا ركبته انتفخت فقال: دعوه فإنما هو سهم أرسله الله، اللهم خذ لعثمان منی الیوم حتی ترضی.

مروان روز جنگ جمل گفت: پس از این دنبال خون خواهی نخواهم رفت، تیری به طرف طلحه انداخت كه بر زانویش نشست، خون سرازیر شد، زانویش را بستند خون فواره زد، طلحه گفت: رهایم كنید، این تیری است كه خدا انداخته است، بار خدایا! انتقام عثمان را از من بگیر تا از من خشنود شوی.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 1، ص 311.

بلاذری نیز در انساب الأشراف می گوید:

قال مروان یوم الجمل: لا أطلب بثأری بعد الیوم، فرمی طلحة بسهم فأصاب ركبته فكان الدم یسیل فإذا أمسكوا ركبته انتفخت فقال: دعوه فإنما هو سهم أرسله الله، اللهم خذ لعثمان منی الیوم حتی ترضی.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 1، ص 311.

ودر ادامه می نویسد:

وكان طلحة شدیداً علی عثمان فلما كان یوم الجمل قال: إنا داهنا فی أمر عثمان فلا نجد الیوم شیئاً أفضل من أن نبذل له دماءنا اللهم خذ لعثمان منی حتی یرضی.

طلحه علیه عثمان شدیداً موضع گیری كرده بود؛ اما در جنگ جمل گفت: در باره عثمان كوتاهی و سهل انگاری كردیم، امروز چیزی را مهمتر از این نمی بنیم تا خون مان را فدای او كنیم، سپس گفت: خداوندا! انتقام عثمان را از ما بگیر تا راضی شود.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 3، ص 311.

ذهبی نیز در سیر أعلام النبلاء عین مطلب پیش را آورده ومی نویسد:

قال إبن سعد أخبرنی من سمع إسماعیل بن أبی خالد عن حكیم بن جابر قال قال طلحة إنا داهنا فی أمر عثمان فلا نجد الیوم أمثل من أن نبذل دماءنا فیه اللهم خذ لعثمان منی الیوم حتی ترضی.

از حكیم بن جبیر روایت شده است كه گفت: ما در باره كشتن عثمان سستی كردیم؛ امروز بهترین كار آن است كه خون خویش را برای عثمان فدا كنیم؛ خدایا آنقدر از من امروز برای عثمان خون بگیر تا از من راضی شوی.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 1، ص 35، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

امیر مؤمنان علیه السلام، طلحه را در كشته شدن عثمان مقصر می دانست:

امیر مؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:

وَاللَّهِ مَا اسْتَعْجَلَ مُتَجَرِّداً لِلطَّلَبِ بِدَمِ عُثْمَانَ إِلَّا خَوْفاً مِنْ أَنْ یُطَالَبَ بِدَمِهِ، لأَنَّهُ مَظِنَّتُهُ، وَلَمْ یَكُنْ فِی الْقَوْمِ أَحْرَصُ عَلَیْهِ مِنْهُ، فَأَرَادَ أَنْ یُغَالِطَ بِمَا أَجْلَبَ فیهِ، لِیَلْتَبِسَ الأَمْرُ، وَیَقَعَ الشَّكُّ.

سوگند به خدا، آن مرد (طلحه) با كوشش جدّی به بهانه خونخواهی عثمان عجله برای سفر به بصره ننموده است مگر به جهت این كه خون عثمان را از او مطالبه نكنند؛ زیرا او بود كه در قضیه كشتن عثمان مورد ظنّ بود و در میان حمله كنندگان برای قتل عثمان حریص تر از وی كسی نبود. طلحه با این دسیسه بازی ها [و فریاد وا عثمانا] و حركت سریع به بصره به بهانه مطالبه خون عثمان، می خواهد برای مشتبه ساختن [مردم ناآگاه ] در باره حادثه ای كه خودگرداننده [یا از گردانندگان ] آن بوده است مغالطه راه بیندازد و مردم را دچار شك و تردید بسازد.

نهج البلاغه، خطبه 174.

كشته شدن طلحه به انتقام خون عثمان:

ابن أبی شیبه در المصنف، ابن عبد البر در الإستیعاب و ابن حجر در تهذیب التهذیب می نویسند:

حدثنا وَكِیعٌ عن إسْمَاعِیلَ عن قَیْسٍ قال كان مَرْوَانُ مع طَلْحَةَ یوم الْجَمَلِ قال فلما اشْتَبَكَتْ الْحَرْبُ قال مَرْوَانُ َلاَ أَطْلُبُ بِثَأْرِی بَعْدَ الْیَوْمِ قال ثُمَّ رَمَاهُ بِسَهْمٍ فَأَصَابَ رُكْبَتَهُ فما رَقَأَ الدَّمُ حتی مَاتَ قال وقال طَلْحَةُ دَعَوْهُ فَإِنَّمَا هو سَهْمٌ أَرْسَلَهُ اللَّهُ.

مروان در جنگ صفین با طلحه بود، هنگامی كه جنگ آغاز شد، مروان گفت: از امروز خون خواهی نخواهم كرد، سپس تیری به طرف طلحه انداخت كه بر زانویش نشست، طلحه گفت: رهایم كنید این تیری است كه خدا انداخته است، خون از زانویش جاری بود تا مرد.

إبن أبی شیبة الكوفی، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 7، ص 542، ح 37803، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ؛

إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 2، ص 769، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) تهذیب التهذیب، ج 5، ص 19، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404هـ - 1984م.

بررسی سند روایت:

وكیع بن الجراح: ثقة حافظ عابد من كبار التاسعة.

تقریب التهذیب، ج 2، ص 284، رقم: 7441.

اسماعیل بن ابوخالد: ثقة ثبت من الرابعة مات سنة ست وأربعین.

تقریب التهذیب، ج 1، ص 93، رقم: 439.

قیس بن ابوحازم: ثقة من الثانیة مخضرم ویقال له رؤیة.

تقریب التهذیب، ج 2، ص 32، رقم: 5583.

ابن عبد البر در الإستیعاب می نویسد:

وإن الذی رماه مروان بن الحكم بسهم فقتله فقال لا أطلب بثأری بعد الیوم وذلك أن طلحة فیما زعموا كان ممن حاصر عثمان واستبد علیه ولا یختلف العلماء الثقات فی أن مروان قتل طلحة یومئذ وكان فی حزبه.

مروان طلحه را هدف تیر قرار داد وكشت، طلحه گفت: پس از امروز آرزوی خونخواهی ندارم؛ چون طلحه از كسانی بود كه خانه عثمان را محاصره كرد وبر وی سخت گرفته بود.

دانشمندان مورد اعتماد در این كه طلحه به وسیله مروان كه هم حزبی بود، كشته شده، اختلافی ندارند.

إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 2، ص 766، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ..

ابن حجر در فتح الباری می نویسد:

وقتل طلحة یوم الجمل سنة ست وثلاثین رمی بسهم جاء من طرق كثیرة ان مروان بن الحكم رماه فأصاب ركبته فلم یزل ینزف الدم منها حتی مات.

طلحه در سال 36 كشته شد، قاتل او هم مروان حكم بود كه بر اثر تیر او وخون ریزی مرد.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 7، ص 82، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

ذهبی در سیر اعلام النبلاء می نویسد:

وكیع حدثنا إسماعیل بن أبی خالد عن قیس قال رأیت مروان بن الحكم حین رمی طلحة یومئذ بسهم فوقع فی ركبته فما زال ینسح حتی مات رواه جماعة عنه ولفظ عبد الحمید بن صالح عنه هذا أعان علی عثمان ولا أطلب بثأری بعد الیوم.

مروان بن حكم را هنگامی كه به سوی طلحه تیر انداخت دیدم؛ تیر به زانوی طلحه خورد و آنقدر خون از آن جاری شد تا مرد. در نقلی چنین آمده است: (مروان گفت:( این كسی است كه بر ضد عثمان مردم را یاری كرده بود؛ (من انتقام عثمان را گرفتم) و پس از امروز دیگر در پی خون عثمان نخواهم بود.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 1، ص 35 ـ 36، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

مروان به پسر عثمان: برخی از قاتلان پدرت را مجازات كردم:

ابن أثیر جزری در اسد الغابه می نویسد:

وكان سَبَبُ قَتْلِ طَلْحَةَ أن مروان بن الحكم رماه بسهم فی ركبته، فجعلوا إذا أمسكوا فَمَ الجرح انتفخت رجله، وإذا تركه جری، فقال: دعوه فإنما هو سهم أرسله الله تعالی، فمات منه. وقال مروان: لا أطلب بثأْری بعد الیوم، والتفت إلی أبان بن عثمان، فقال: قد كفیتك بعض قتلة أبیك.

علت كشته شدن طلحه این بود كه مروان حكم تیری بر زانویش زد، هنگامی كه زخم را می بستند پایش ورم می كرد واگر رها می كردند خون سرازیر می شد، گفت: رهایم كنید این تیری است كه خدا فرستاده است، طلحه بر اثر همان زخم از دنیا رفت. و می گفت: از این پس امید خونخواهی ندارم، مروان به ابان بن عثمان گفت: انتقام بعضی از قاتلان پدرت را گرفتم.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 86، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م.

ابن عبد البر در الإستیعاب می نویسد:

رمی مروان طلحة بسهم ثم التفت إلی أبان بن عثمان فقال قد كفیناك بعض قتلة ابیك.

مروان به سوی طلحه تیر انداخته و سپس به ابان فرزند عثمان گفت: من تو را از شر بعضی از قاتلین پدرت راحت نمودم.

إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 2، ص 768، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ؛

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 1، ص 36، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 3، ص 487، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.

سودان،عثمان را به درخواست طلحه كشت:

عن سعید بن عبد الرحمن بن أبزی عن أبیه قال رأیت الیوم الذی دخل فیه علی عثمان فدخلوا من دار عمرو بن حزم خوخة هناك حتی دخلوا الدار فناوشوهم شیئا من مناوشة ودخلوا فوالله ما نسینا أن خرج سودان بن حمران فأسمعه یقول أین طلحة بن عبید الله قد قتلنا ابن عفان.

سعید بن عبد الرحمن بن ابزی از پدرش عبد الرحمن نقل كرده است كه گفت: شاهد ورود افراد به خانه عثمان از در كوچكی از خانه عمرو بن حزم بودم، به خدا سوگند فراموش نمی كنم كه سودان بن حمران بیرون آمد و گفت: طلحه كجا است؟ (او را با خبر كنید كه) پسر عفان را كشتیم.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310هـ)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 669، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.

نقش عائشه در قتل عثمان:

یكی از افرادی كه در تحریك مردم علیه عثمان و كشتن وی نقش اساسی داشت، عائشه بود. پس از آن كه عثمان سهمیه عائشه را از بیت المال كم كرد، روزی نبود مگر این كه عائشه علیه او شعار می داد و بدعت های او را برای مردم بازگو می كرد. و از آن جایی كه او همسر رسول خدا (ص) بود و مردم به خاطر آن حضرت احترام ویژه ای برای همسرانش قائل بودند، سخنان عائشه تأثیر بسزائی در تحریك مردم داشت و همین باعث شد كه مردم از اطراف و اكناف كشور اسلامی جمع شوند و عثمان را به قتل برسانند.

فخر رازی، از برجسته ترین مفسران اهل سنت در این باره می نویسد:

الحكایة الثانیة أن عثمان رضی الله عنه أخر عن عائشة رضی الله عنها بعض أرزاقها فغضبت ثم قالت یا عثمان أكلت أمانتك وضیعت الرعیة وسلطت علیهم الأشرار من أهل بیتك والله لولا الصلوات الخمس لمشی إلیك أقوام ذوو بصائر یذبحونك كما یذبح الجمل.

فقال عثمان رضی الله عنه: (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ الآیة. التحریم: 10/66.

فكانت عائشة رضی الله عنها تحرض علیه جهدها وطاقتها وتقول: ایّها الناس هذا قمیص رسول الله صلی الله علیه وسلم لم یبل وقد بلیت سنّته اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا....

عثمان در ارسال بعضی از ما یحتاج عائشه كوتاهی كرد، به همین جهت ناراحت شد وبه عثمان گفت: آنچه نزد تو امانت بود خوردی، امت را تحقیر كردی، افراد بد خاندانت را بر آنان مسلط كردی، به خدا سوگند! اگر نمازهای پنجگانه نبود گروه هایی از مردم آگاه بر تو هجوم می آوردند و تو را همانند شتر ذبح می كردند.

عثمان به آیه ای از قرآن كه در آن از دو تن از همسران پیامبران یعنی همسر نوح و لوط به بدی یاد شده است استشهاد می كند: خدا برای افرادی كه كفر ورزیده اند، زن نوح وزن لوط را مثل آورده است.

عائشه با تمام توان وقدرتش مردم را علیه عثمان تحریك می كرد و می گفت: ای مردم این پیراهن رسول خدا (ص) است كه هنوز كهنه نشده است؛ ولی سنت او را از بین بردند، بكشید نعثل را (اسم مردی از یهودیان مصر كه ریش بلندی داشت وبه حماقت معروف بود)، خدا او را بكشد.

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ) المحصول فی علم الأصول، ج 4، ص 343، تحقیق: طه جابر فیاض العلوانی، ناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة - الریاض، الطبعة: الأولی، 1400هـ.

عائشه، فرمان قتل عثمان را صادر كرد:

امیرمؤمنان علی علیه السلام در نامه ای به عائشه می نویسد:

وأنت یا عائشة فإنّك خرجت من بیتك عاصیة للّه ولرسوله تطلبین أمراً كان عنك موضوعا، ثم تزعمین انك تریدین الاصلاح بین المسلمین، فخبرینی ما للنساء وقود الجیوش والبروز للرجال، والوقوع بین اهل القبلة وسفك الدماء المحرمة؟ ثم انك طلبت علی زعمك دم عثمان، وما انت وذاك؟ عثمان رجل من بنی امیة وانت من تیم،ثم بالامس تقولین فی ملا من اصحاب رسول اللّه (ص): اقتلوا نعثلا قتله اللّه فقد كفر، ثم تطلبین الیوم بدمه؟ فاتقی اللّه وارجعی الی بیتك، واسبلی علیك سترك، والسلام.

و تو ای عائشه با خارج شدن از خانه ات نافرمانی خدا و رسول كرده ای، در پی كاری هستی كه از تو برداشته شده است، سپس می گوئی قصد اصلاح بین مسلمانان را داری، به من بگو، زنان را با فرماندهی لشكر و خود نمایی در برابر مردان، و ایجاد اختلاف بین اهل قبله و خون ریزی چه كار؟ به گمانت تو در طلب خون عثمان هستی؟ عثمان از بنو امیه است و تو از قبیله تیم، دیروز در جمع یاران رسول خدا (ص) فریاد می زدی بكشید نعثل را، خدا او را بكشد، او كافر است، وامروز به خونخواهی وی بر خواسته ای؟ از خدا بترس و به خانه ات برگرد وپرده خانه ات را بیاویز.

سبط بن الجوزی الحنفی، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی، تذكرة الخواص، ص 69، ناشر: مؤسسة أهل البیت ـ بیروت، 1401هـ ـ 1981م.

ابن قتیبه دینوری می نویسد:

قال وذكروا أن عائشة لما أتاها أنه بویع لعلی وكانت خارجة عن المدینة فقیل لها قتل عثمان وبایع الناس علیا فقالت ما كنت أبالی أن تقع السماء علی الأرض قتل والله مظلوما وأنا طالبة بدمه فقال لها عبید إن أول من طعن علیه وأطمع الناس فیه لأنت ولقد قلت اقتلوا نعثلا فقد كفر فقالت عائشة قد والله قلت وقال الناس وآخر قولی خیر من أوله فقال عبید عذر والله ضعیف یا أم المؤمنین ثم قال:

منك البداء ومنك الغیر ومنك الریاح ومنك المطر

وأنت أمرت بقتل الإمام وقلت لنا إنه قد فجر

فهبنا أطعناك فی قتله وقاتله عندنا من أمر

قال فلما أتی عائشة خبر أهل الشام أنهم ردوا بیعة علی وأبوا أن یبایعوه أمرت فعمل لها هودج من حدید وجعل فیه موضع عینیها ثم خرجت ومعها الزبیر وطلحة وعبد الله بن الزبیر ومحمد بن طلحة.

نقل شده است، عائشه بیرون شهر مدینه بود، به وی خبر دادند، عثمان كشته شد و مردم با علی علیه السلام بیعت كرده اند، گفت: دور نمی بینم كه آسمان بر زمین خراب شود، به خدا عثمان مظلوم كشته شد، من به خون خواهی او قیام خواهم كرد، عبید در پاسخش گفت: تو نخستین كسی بودی كه بد خواه او بودی و مردم را علیه او تحریك كردی، تو بودی كه گفتی: بكشید نعثل را، او كافر شده است. عائشه گفت: آری، به خدا گفتم، و مردم نیز گفتند؛ ولی رأی اخیر من بهتر از اولی است. عبید گفت: این عذر و بهانه ات سست و ضعیف است، سپس به این شعر تمثل جست و گفت:

تو از رأی و نظرت بازگشتی، طوفان بر پا كردی و همه جارا آب فرا گرفت، تو خودت فرمان كشتن خلیفه را به دلیل كفرش صادر كردی و ما از تو اطاعت كردیم، پس قاتل او كسی است كه فرمان قتل را صادر كرد.

پس از رسیدن خبر تمرد شامیان از بیعت با علی علیه السلام، عائشه دستور داد هودجی از آهن ساخته شود و سوراخ هایی در آن قرار دهند تا بیرون را به تواند ببیند، سپس در حالی كه زبیر و طلحه و عبد الله بن زبیر ومحمد بن طلحه او را همراهی می كردند از شهر مدینه بیرون آمد (فاجعه جنگ جمل).

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 48، باب خلاف عائشة رضی الله عنها علی علی [علیه السلام]، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م؛

الشیبانی، أبو الحسن علی بن أبی الكرم محمد بن محمد بن عبد الكریم (متوفای630هـ)، الكامل فی التاریخ، ج 3، ص 100، با تفاوت جزئی، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.

نقش عائشه در قتل و كشته شدن عثمان آن قدر مشهور و قطعی است تا جایی كه حتی وارد فرهنگ ها و لغت نامه ها نیز شده است.

ابن اثیر جزری می نویسد:

نعثل ( ه ) فی مقتل عثمان لا یمنعنك مكان ابن سلام أن تسب نعثلا كان أعداء عثمان یسمونه نعثلا تشبیها برجل من مصر كان طویل اللحیة اسمه نعثل وقیل النعثل الشیخ الأحمق وذكر الضباع ومنه حدیث عائشة اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا تعنی عثمان وهذا كان منها لما غاضبته وذهبت إلی مكة.

دشمنان عثمان به او نعثل می گفتند، یعنی درحقیقت او را به شخصی به همین نام كه از مردم مصر و دارای ریش بلندی بود تشبیه می كردند، گفته شده است نعثل به معنای پیر مرد احمق است، وعائشه هم كه گفت: بكشید نعثل را، همین را اراده كرده است. چون این سخن را زمانی گفت كه عثمان عائشه را ناراحت كرد تا از شدت ناراحتی به مكه رفت.

الجزری، أبو السعادات المبارك بن محمد (متوفای606هـ)، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج 5، ص 79، تحقیق طاهر أحمد الزاوی - محمود محمد الطناحی، ناشر: المكتبة العلمیة - بیروت - 1399هـ - 1979م.

ابن منظور در لسان العرب می گوید:

نعثل: رجل من أهل مصر كان طویل اللحیة، قیل: إنه كان یشبه عثمان، رضی الله عنه هذا قول أبی عبید، وشاتمو عثمان، رضی الله عنه، یسمونه نعثلا. وفی حدیث عثمان: أنه كان یخطب ذات یوم فقام رجل فنال منه، فوذأه ابن سلام فاتذأ، فقال له رجل: لا یمنعنك مكان ابن سلام أن تسب نعثلا فإنه من شیعته،

وكان أعداء عثمان یسمونه نعثلا تشبیها بالرجل المصری المذكور آنفا. وفی حدیث عائشة: اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا تعنی عثمان، وكان هذا منها لما غاضبته وذهبت إلی مكة، وكان عثمان إذ نیل منه وعیب شبه بهذا الرجل المصری لطول لحیته ولم یكونوا یجدون فیه عیبا غیر هذا.

نعثل نام مردی از مصریان است كه ریشی بلند داشت، و گفته شده است شبیه عثمان بود. و با این اسم در حقیقت او را سرزنش می كردند، روزی مشغول سخنرانی بود كه مردی سخنش را قطع كرد و به او بد گفت، ابن سلام با آن مرد مقابله كرد، شخص دیگری به آن مرد گفت: ابن سلام از دوستان و پیروان عثمان است و این باعث نشود كه به عثمان ناسزا نگوئی، دشمنان عثمان، او را به همان مرد مصری تشبیه كرده و می گفتند: نعثل.

و در سخنی از عائشه نقل شده است كه گفت: بكشید نعثل را، خدا نعثل را بكشد، و این زمانی بود كه عثمان عائشه را ناراحت كرده بود كه به مكه هجرت كرد. و هر كس از عثمان ناراحت بود و می خواست او را سرزنش كند، به جهت ریش بلندش به او نعثل می گفت؛ چون عیب دیگری در او نمی دیدند.

الأفریقی المصری، محمد بن مكرم بن منظور (متوفای711هـ)، لسان العرب، ج 11، ص 670، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی.

نمونه هایی از تحریكات عائشه:

یكی از موارد تحریكات عائشه علیه عثمان موضع گیری در دفاع از عمار است.

بلاذری در انساب الأشراف می نویسد:

وبلغ عائشة ما صنع بعمار فغضبت وأخرجت شعراً من شعر رسول الله صلی الله علیه وسلم وثوباً من ثیابه ونعلاً من نعاله ثم قالت: ما أسرع ما تركتم سنة نبیكم وهذا شعره وثوبه ونعله ولم یبل بعد، فغضب عثمان غضباً شدیداً حتی ما دری ما یقول، فالتج المسجد وقال الناس سبحان الله سبحان الله.

خبر اذیت و آزار عمار به عائشه رسید، ناراحت شد، موئی از موهای پیامبر و لباسی از لباس ها و نعلینی از نعلین های آن حضرت را بیرون آورد و گفت: چه زود سنت پیامبرتان را رها كردید، این موی رسول خدا (ص) و این پیراهن او و این هم نعلین او است كه كهنه نشده است. عثمان از این حركت عائشه سخت نا راحت شد و نمی دانست چه بگوید، مسجد شلوغ شد، و مردم می گفتند: سبحان الله، سبحان الله.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 2، ص 275.

در قضیه شرابخواری ولید بن عقبه، هنگامی كه عثمان از زدن حدّ بر او خودداری كرد، عائشه فریاد برآورد كه عثمان حدود الهی را ترك و شاهدان قضیه را تهدید كرده است.

قال أبو إسحاق: وأخبرنی مسروق أنه حین صلی لم یرم حتی قاء، فخرج فی أمره إلی عثمان أربعة نفر: أبو زینب وجندب بن زهیر وأبو حبیبة الغفاری والصعب بن جثامة، فأخبروا عثمان خبره، فقال عبد الرحمن بن عوف: ما له أجُنَّ قالوا: لا، ولكنه سكر، قال: فأوعدهم عثمان وتهددهم وقال لجندب: أنت رأیت أخی یشرب الخمر؟ قال: معاذ الله، ولكنی أشهد أنی رأیته سكران یقلسها من جوفه وأنی أخذت خاتمه من یده وهو سكران لا یعقل؛ قال أبو إسحاق: فأتی الشهود عائشة فأخبروها بما جری بینهم وبین عثمان وأن عثمان زبرهم، فنادت عائشة: إن عثمان أبطل الحدود وتوعد الشهود.

از مسروق نقل است كه گفت: (ولید بن عقبه) در بین نماز استفراغ كرد، چهار نفر به نامهای: ابوزینب، جندب بن زهره، ابوحبیبه غفاری و صعب بن جثامه، نزد عثمان رفتند تا گزارش دهند، عبد الرحمن عوف گفت: دیوانه شده است؟ گفتند: نه؛ بلكه مست است، مسروق می گوید: عثمان آن چهار نفر را تهدید كرد، و به جندب گفت: تو دیدی برادرم شراب به نوشد؟ گفت: به خدا پناه می برم، من او را مست دیدم كه چیزی را از دهانش بیرون می ریزد، انگشترش را از دستش بیرون آوردم نفهمید؛ چون مست ولایعقل بود.

ابو اسحاق می گوید: شاهدان نزد عائشه رفته و از آنچه بین آنان وعثمان اتفاق افتاده بود و از نهی و منع آنان از گزارش چنین خبری، وی را با خبر كردند، ناگهان عائشه فریاد زد: عثمان حدود را باطل، و شاهدان جرم را تهدید كرده است.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 2، ص 267.

ابو الفداء در تاریخش می نویسد:

وكانت عائشة تنكر علی عثمان مع من ینكر علیه، وكانت تخرج قمیص رسول الله صلی الله علیه وسلم وشعره وتقول: هذا قمیصه وشعره لم یبل، وقد بلی دینه.

عائشه با مخالفان عثمان همراهی می كرد، پیراهن رسول خدا (ص) و موی آن حضرت را بیرون می آورد و می گفت: این پیراهن رسول خدا (ص) واین هم موی او است كه هنوز كهنه نشده است؛ ولی دینش كهنه و فراموش شده است.

أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732هـ)، المختصر فی أخبار البشر، ج 1، ص 118.

ابن أبی الحدید معتزلی مفسر و شارح نهج البلاغه می نویسد:

قال كل من صنف فی السیر والأخبار: إن عائشة كانت من أشد الناس علی عثمان؛ حتی أنها أخرجت ثوباً من ثیاب رسول الله صلی الله علیه وسلم، فنصبته فی منزلها، وكانت تقول للداخلین إلیها: هذا ثواب رسول الله صلی الله علیه وسلم لم یبل، وعثمان قد أبلی سنته.

هر كس كه در تاریخ و سیره كتابی نوشته است این مطلب را نیز نقل كرده است كه: عائشه از سر سخت ترین دشمنان عثمان بود، تا آنجا كه حتی پیراهنی از لباسهای رسول خدا (ص) را بیرون آورد و در خانه اش آویزان كرد و هر كس وارد می شد می گفت: این لباس رسول خدا (ص) است كه هنوز كهنه نشده است ولی عثمان سنت او را به فراموشی سپرده است.

إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 131، تحقیق محمد عبد الكریم النمری، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1418هـ - 1998م.

سر انجام كار عائشه در جنگ جمل:

خارج شدن عائشه از خانه اش وحضور در جنگ علیه كسی كه مانند دیگر خلفای پیشین (بنا به عقیده اهل سنت) با رای وبیعت مردم بر مسند خلافت نشسته بود از حوادث فراموش نشدنی تاریخ اسلام است، كه حتی نویسندگانی كه با عنایت خاص حوادث را جهت دار نوشته ویا تغییر داده اند نتوانسته اند از نقل آن بگذرند.

ابن عبد ربّه اندلسی در عقد الفرید می نویسد:

دخل المغیرة بن شعبة علی عائشة فقالت یا أبا عبد الله لو رأیتنی یوم الجمل قد نفذت النصال هودجی حتی وصل بعضها إلی جلدی قال لها المغیرة وددت والله أن بعضها كان قتلك قالت یرحمك الله ولم تقول هذا قال لعلها تكون كفارة فی سعیك علی عثمان.

مغیره بن شعبه نزد عائشه رفت، گفت: ای مغیره! چه می شد اگر روز جمل مرا می دیدی كه چگونه تیرها ونیزه ها بر هودجم افكنده می شد، بعضی به بدنم نیز می رسید. مغیره در پاسخش گفت: به خدا سوگند دوست داشتم كه با همان تیر ها به قتل می رسیدی. عائشه گفت: خدا تو را رحمت كند، چرا این گونه سخن می گوئی؟ گفت: شاید كفاره تلاشت در كشته شدن عثمان می شد.

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: 328هـ)، العقد الفرید، ج 4، ص 277، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م.

12. پیشگوئی از ارتداد اصحاب:

از جمله احادیثی كه بنای عدالت همه صحابه را سست وفرو می ریزد وبهشتی بودن آنان را زیر سؤال می برد حدیث معروف حوض است كه در منابع معتبر روائی اهل سنت نقل شده است.

محمد بن اسماعیل بخاری می نویسد:

حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْمُنْذِرِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُلَیْح، حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ، حَدَّثَنِی هِلاَلٌ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ یَسَار، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم قَالَ " بَیْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّی إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. فَقُلْتُ أَیْنَ قَالَ إِلَی النَّارِ وَاللَّهِ.

قُلْتُ وَمَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّی إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. قُلْتُ أَیْنَ قَالَ إِلَی النَّارِ وَاللَّهِ. قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی. فَلاَ أُرَاهُ یَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ ".

پس از تو ( صحابه ) مرتد شدند و به عقب بر گشتند. پیغمبر فرمود: من نمی بینم كه از آنان كسی رهایی یابد مگر تعداد اندك و انگشت شمار.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1017، ح 2615، كتاب الوصایا، ب 23، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی ( إِنَّ الَّذِینَ یَأْكُلُونَ... و ج 7، ص 209، ح 6587، كتاب الرقاق، ب 53، باب فِی الْحَوْضِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987 .

ابن كثیر دمشقی سلفی در البدایة والنهایة به نقل از عائشه می نویسد:

لما قبض رسول الله صلی الله علیه وسلم ارتدت العرب قاطبة واشرأبت النفاق.

پیامبر كه از دنیا رفت همه اعراب مرتد شدند و نفاق همه جا را فرا گرفت.

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 6، ص 336، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.

طبق این دو روایت، جز عده ای انگشت شمار از صحابه، بقیه مرتد شدند؛ چه آن ها كه جزء السابقون الأولون بوده اند و چه آن ها كه بعد ا اسلام آوردند.

13. تلاش عمر بر تحریف آیه (السابقون الاولون):

در این آیه كریمه خداوند متعال مسلمانان را به سه دسته تقسم كرده است: 1. پیشی گیرندگان مهاجر؛ 2. پیشی گیرندگانی از انصار؛ 3. افرادی كه از كارهای نیك آن ها پیروی كنند.

اما از آن جایی كه خلیفه دوم قائل به برتری قبیله قریش بر تمام قبائل بود و از طرفی پذیرفتن این كه قرآن كریم از قبیله دیگری تمجید كرده باشد، برای او بسیار سخت بود، تصمیم گرفت در آن تصرف كند.

طبق آن چه كه دانشمندان اهل سنت نوشته اند، جناب خلیفه با حذف "واو" از جمله "والذین اتبعوهم" و صفت قرار دادن آن برای "المهاجرین"، آیه را این گونه تلاوت می كرده است:

والسابقون الأولون من المهاجرین والأنصار الذین اتبعوهم بإحسان.

حذف "واو" توسط خلیفه چند نتیجه داشت:

الف: آیه شامل دو دسته از مسلمانان می شود: 1. پیشی گیرندگان مهاجر؛ 2. انصاری كه از مهاجرین پیروی می كنند!، و قسم سومی وجود ندارد

ب: انصار اصالتاً فضیلتی ندارند و اگر فضیلتی هم باشد به خاطر پیروی آن ها از مهاجرین است.

ج: رضایت از مهاجرین بدون قید و شرط (لا بشرط) است؛ ولی رضایت از انصار به شرط پیروی از اعمال نیك مهاجرین است (بشرط شیء) و تابعین (بقیه مسلمانان) هیچ بهره ای از این آیه نمی برند (بشرط لا ).

در حقیقت با این تحریف كوچك، می خواست به انصار بفهماند كه بر شما واجب است كه از مهاجرین پیروی كنید!.

در این صورت معنای آیه این می شود كه خداوند از مهاجرین و افرادی كه از مهاجرین پیروی می كنند، راضی است و آنان را به بهشت برین خواهد برد.

قاسم بن سلام در فضائل القرآن می نویسد:

حدثنا حجاج، عن هارون، قال: أخبرنی حبیب بن الشهید، وعمرو بن عامر الأنصاری، أَنَّ عُمَرَ بنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَرَأَ: وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهَاجِرِینَ وَالأَنْصَارُ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فَرَفَعَ الأَنْصَارَ وَلَمْ یُلْحِقِ الْوَاوَ فی الَّذِینَ، فَقَالَ لَهُ زَیْدُ بنُ ثَابِتٍ: وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فَقَالَ عُمَرُ: الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فَقَالَ زَیْدٌ: أَمِیرُ المُؤْمِنِینَ أَعْلَمُ، فَقَالَ عُمَرُ: ائْتُونِی بِأُبَی بنِ كَعْبٍ، فَسَأَلَهُ عَنْ ذالِكَ؟ فَقَالَ أُبِیٌّ: وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ فَقَالَ عُمَرُ: نَعَمْ إِذَنْ، فَنَعَمْ إِذَنْ، نُتَابِعُ أُبَیَّاً.

عمر آیه را به گونه ای تلاوت كرد كه بین (الانصار) و (الذین) از حرف واو استفاده نكرد و آن را حذف كرد، زید بن ثابت گفت: الذین را با واو باید خواند، دو مرتبه عمر بدون واو خواند، زید عقب نشینی كرد و گفت: گویا خلیفه بهتر می داند، عمر دستور داد تا ابی بن كعب را حاضر كنند، هنگامی كه آمد از وی پرسید پاسخ داد: (والذین اتبعوهم) یعنی واو عطف دارد، عمر قبول كرد و گفت: از ابی پیروی می كنیم و این جمله را دو بار تكرار كرد.

البغدادی، أبو عُبید القاسم بن سلاّم (متوفای224هـ)، فضائل القرآن، ج 2، ص 66؛

الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 11، ص 8، ناشر: دار الفكر، بیروت - 1405هـ؛

السیوطی، الحافظ جلال الدین، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الكبیر)، ج 14، ص 8؛

السیوطی، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدین (متوفای911هـ)، الدر المنثور، ج 4، ص 268، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1993.

بررسی سند روایت:

القاسم بن سلام از راویان بخاری و مسلم:

الإمام المشهور ثقة فاضل مصنف.

پیشوای مشهور، مورد اعتماد، دانشمند و صاحب آثار است.

تقریب التهذیب، ابن حجر، ج 2، ص 19 رقم: 5479.

حجاج بن محمد الأعور: از راویان بخاری، ابوداوود و ترمذی:

الحافظ... وقال أبو داود: بلغنی أن ابن معین كتب عنه نحوا من خمسین ألف حدیث.

ابن معین از وی پنجاه هزار حدیث نوشته است.

الكاشف فی معرفة من له روایة فی كتب الستة، الذهبی، ج 1، ص 313، رقم: 942.

هارون بن موسی الأزدی: از راویان بخاری، مسلم و...

صدوق علامة نبیل.

راستگو، دارای دانش فراوان است.

الكاشف فی معرفة من له روایة فی كتب الستة، الذهبی، ج 2، ص 332، رقم: 5923.

حبیب بن الشهید الأزدی: از راویان بخاری، مسلم و...

ثقة ثبت من الخامسة

مورد اعتماد واز طبقه پنجم راویان است.

تقریب التهذیب، ابن حجر، ج 1، ص 185، رقم: 1100.

عمرو بن عامر الأنصاری الكوفی: از راویان بخاری، مسلم و....

ثقة من الخامسة.

مورد اعتماد واز طبقه پنجم راویان است.

تقریب التهذیب، ابن حجر، ج 1، ص 738، رقم: 5073.

ممكن است كسی بگوید كه عمرو بن عامر، فقط از أنس بن مالك روایت نقل كرده است و از عمر نمی تواند نقل كند. پاسخ این است كه همین شخص در زمان خلافت ابوبكر نیز بوده است.

ابن حجر عسقلانی در باره او می نویسد:

عمرو بن عامر الأنصاری ذكر وثیمة أنه ممن شهد الیمامة فی خلافة أبی بكر وأنشد له مرثیة فی ثابت بن قیس بن شماس الأنصاری.

عمرو بن عامر در دوران خلافت ابوبكر شاهد حادثه وجنگ یمامه بود ومرثیه ای هم در باره ثابت بن قیس انصاری سروده است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4 ص 541، رقم: 5902، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ - 1992م.

متقی هندی پس از نقل روایتی در همین زمینه می گوید:

قال الحافظ ابن حجر فی الأطراف صورته مرسل قلت له طریق آخر عن محمد بن كعب القرظی مثله أخرجه ابن جریر وأبو الشیخ وآخر عن عمرو بن عامر الأنصاری نحوه أخرجه أبو عبید فی فضائله وسنید وابن جریر وابن المنذر وابن مردویه هكذا صححه ك.

الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975هـ)، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج 2، ص 605، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.

فخر رازی در تفسیر كبیر می نویسد:

المسألة الثالثة: روی أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه كان یقرأ ) وَالسَّابِقُونَ الاْوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالانْصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ ( فكان یعطف قوله: ) الأنصار ( علی قوله: ) رَّحِیمٌ وَالسَّابِقُونَ ( وكان یحذف الواو من قوله: ) وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ ( ویجعله وصفاً للأنصار...

والتفاوت أن علی قراءة عمر، یكون التعظیم الحاصل من قوله: ) وَالسَّابِقُونَ الاْوَّلُونَ ( مختصاً بالمهاجرین ولا یشاركهم الأنصار فیها فوجب مزید التعظیم للمهاجرین. والله أعلم.

روایت شده است: عمر بن خطاب هنگامی كه آیه (السابقون الاولون) را قرائت می كرد، واو (واللذین) را حذف می كرد و آن را وصف (الانصار) قرار می داد، و این حذف بدون جهت نبود؛ زیرا تمجید خداوند در این آیه مختص به مهاجران نخستین می شد و برای انصار فضیلتی نمی ماند؛ بلكه امتیاز آنان در تبعیت از مهاجران بود و بس.

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ)، التفسیر الكبیر أو مفاتیح الغیب، ج 16، ص 8، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1421هـ - 2000م.

حفص بن عمر الدوری (متوفای246 هـ) نیز قرائت عمر وتصحیح ابی را با اندك تفاوتی به نقل از حسن بصری آورده ومی نویسد:

حدثنی أبو عمارة عن أبی الفضل الأنصاری عن سلیمان عن الحسن قال اختلف فی هذه الآیة عمر بن الخطاب وأبی بن كعب فقال عمر ( والأنصار الذین اتبعوهم بإحسان ) وقال أبی والأنصار والذین اتبعوهم بإحسان فلما رآه عمر فقال إنی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقرأها هكذا وقد الهاك بیع الخبط بالمدینة.

الدوری، أبو عمر حفص بن عمر (متوفای246هـ)، جزء فیه قراءات النبی صلی الله علیه وسلم، تحقیق: حكمت بشیر یاسین، ناشر: مكتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الأولی، 1408هـ - 1988م.

همچنین آلوسی، مفسر مشهور اهل سنت می نویسد:

وأخرج أبو عبیدة. وابن جریر. وابن المنذر. وغیرهم عن عمرو بن عامر الأنصاری أن عمر رضی الله تعالی عنه كان یقرأ بأسقاط الواو من * ( والذین اتبعوهم ) * فیكون الموصول صفة الأنصار جنی قال له زید: إنه بالواو فقال ائتونی بأبی بن كعب فأتاه فسأله عن ذلك فقال: هی بالواو فتابعه.

الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 11، ص 8، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

و ثعلبی در تفسیرش می نویسد:

وروی أن عمر بن الخطاب ( ح ) قرأ: السابقون الأولون من المهاجرین والأنصار الذین اتبعوهم بإحسان برفع الواو وحذف الواو من الذین، قال له أُبیّ بن كعب: إنما هو والأنصار والذین اتبعوهم بإحسان وإنه قد كرّرها مراراً ثلاثة، فقال له: إنی والله لقد قرأتها علی رسول الله صلی الله علیه وسلم والذین اتبعوهم بإحسان، وإنك یومئذ شیخ تسكن ببقیع الغرقد، قال: حفظتم ونسینا وتفرغتم وشغلنا وشهدتم وغبنا ثم قال عمر لأُبیّ: أفیهم الأنصار؟ قال: نعم ولم یستأ من الخطاب ومن ثمّ قال عمر: قد كنت أظن إنّا رفعنا رفعة لا یبلغها أحد بعدنا فقال أبی: بلی، تصدیق ذلك أول سورة الجمعة وأواسط سورة الحشر وآخر سورة الأنفال. قوله: ) وآخرین منهم لما یلحقوا بهم ( إلی آخره وقوله تعالی: ) والذین جاءوا من بعدهم ( إلی آخر الآیة، وقوله: ) والذین آمنوا من بعده وهاجروا وجاهدوا معكم فأولئك منكم.

عمر آیه را خواند ولی واو را از الذین حذف كرد، ابی بن كعب به عمر گفت: این جمله با واو درست است و چند مرتبه آن را تكرار كرد، سپس گفت: به خدا سوگند این چنین آن را بر رسول خدا (ص) خواندم و تو در آن زمان پیر مردی بودی كه در بقیع ساكن بودی، عمر گفت: شما قرآن را حفظ كردید و ما فراموش كردیم، شما فارغ البال بودید و ما گرفتار، شما حاضر بودید و ما غائب، سپس به ابی گفت: آیا در این فضیلت انصار هم شركت دارند؟ ابی گفت: آری، به همین جهت عمر گفت: من فكر می كردم كه هیچ كس به رتبه و درجه ما نمی رسد، ابی گفت: مشاركت انصار در فضائل و درجه ها را در اول سوره جمعه (وآخرین منهم لما یلحقوا بهم)، و اواسط سوره حشر (والذین جاءوا من بعدهم)، و آخر سوره انفال (والذین آمنوا من بعد وهاجروا وجاهدوا معكم فأولئك منكم) می توانی ببینی.

الثعلبی النیسابوری، أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم (متوفای427 هـ)، الكشف والبیان (تفسیر الثعلبی )، ج 5، ص 8، : تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان، الطبعة: الأولی، 1422هـ-2002م.

از همه این ها مهمتر و البته بسیار تأسف آور این كه جناب خلیفه قسم یاد می كند كه خداوند آیه را همان طور نازل كرده است كه او می خواند وآن حذف كلمه (والانصار) از آیه بود، نه آن گونه كه الآن در قرآن ثبت شده است.

ابن شبه نمیری در تاریخ المدینة می نویسد:

حدثنا معاذ بن شبة بن عبیدة قال حدثنی أبی عن أبیه عن الحسن قرأ عمر رضی الله عنه ) والسابقون الأولون من المهاجرین والذین اتبعوهم بإحسان ( فقال أُبی ) والسابقون الأولون من المهاجرین والأنصار والذین اتبعوهم بإحسان ( التوبة 100 فقال عمر رضی الله عنه ) والسابقون الأولون من المهاجرین والذین اتبعوهم بإحسان ( وقال عمر رضی الله عنه أشهد أن الله أنزلها هكذا فقال أُبی رضی الله عنه أشهد أن الله أنزلها هكذا ولم یؤامر فیه الخطاب ولا ابنه.

عمر آیه ( والسابقون الاولون) را با حذف (والانصار) قرائت كرد، ابی آیه را صحیح و كامل خواند، عمر دو باره مانند صورت اول قرائت كرد و گفت: شهادت می دهم كه خدا آیه را آن گونه كه خواندم نازل كرده است، ابی گفت: من شهادت می دهم كه آن گونه كه من خواندم نازل شده است .

النمیری البصری، أبو زید عمر بن شبة (متوفای262هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج 1، ص 375، ح 1170، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1417هـ-1996م.

اگر واقعاً همان طور كه جناب خلیفه سوگند خورده، خداوند "الذین" را بدون واو وكلمه (الانصار) نازل كرده، چرا فوری و بدون هیچ مقاومتی تسلیم می شود و سخن أبی را می پذیرد؟ چرا شاهدان دیگری برای اثبات سخن أبی، درخواست نمی كند؟

و اگر اصل آیه آن طور بوده كه أبی گفته و جناب خلیفه در اجتهادش اشتباه كرده است، چرا تلاش می كند كه با سوگند خوردن قرآن را تحریف نماید؟

بلی خداوند تبارك و تعالی وعده داده است كه خود كتابش را حفظ نماید؛ از همین رو است كه تمام این تلاش ها ناكام مانده و دست بد خواهان قرآن برای همیشه از دست درازی به آن كوتاه می شود.